پارت24
پارت24
کوک: ببین پات زخم شده
منم گریه میکردم
کوک: فکر نکنم اینقدر درد داشت که گریه میکنی
با صدای بلند تر گریه کردم
کوک: خب چته
ا.ت: من از افتادن گریه نمیکنم
کوک:پس چیه
ا.ت: چرا سرم داد زدی خیلی ترسیدم
کوک: عزیز دلم من منظور خواصی نداشتم اخه از یه جای دیگه ناراحت بودم
ا.ت: اخه از جای دیگه ناراحتی باید روی من خالیش کنی
کوک: ببخشید
ا.ت: خیلی از دستت ناراحتم
کوک: عشقم بازم میگم ببخشید حواسم نبود گریه نکن اینروزا خیلی حساس شدیا
ا.ت: دست خودم نیست ولی تو گفتی نباید میاوردمت
کوک:عزیزم یه چیز حالا از دهنم پرید اصلا هرروز بیا من خیلی خوشحالم میشم
ا.ت: ببینم چی میشه شاید اومدم
کوک: عالی میشه
ا.ت: کوک دلم کیک میخواد
کوک: تو ماشینن اگه میخوای تا برات بیارم
ا.ت: اهمم
کوک: خب تو اینجا بمون
ا.ت: باشه
کوک رفت خواستم برم نگاه به کامپیوترش بندازم که ببینم مگه چیشده که یکی درو باز کرد
ا.ت: به همین زودی اومدی
که یک دفعه درو قفل کرد نگاه کردم کوک نبود
ا.ت: تو کی هستی
👨🏻: تو همسر اقای جئون هستی
ا.ت:اره هستم گفتم تو کی هستی
👨🏻: اخرین کسی که میبینی
ا.ت: یعنی چی تو دیگه کی هستی
👨🏻: پس خنگم هستی جلوی اون دهنتو ببند
ا.ت: چی میخوای کوک(با داد)
کوک
کیک رفتم از ماشین اوردم و رفتم تو دفتر
تا در قفل
کوک: عزیزم درو باز کن من که معذرت خواهی کردم ببین درو باز نکنی من خودم یه کلید دیگه دارما
ا.ت: کوک
کوک: جانم عزیزم درو باز کن
ا.ت: کمک
کوک: چیشده ا.ت درو باز کن
بعد دیدم صدای ا.ت نمیاد سریع با کلید درو باز کردم...
#کوک
#فیک
#سناریو
کوک: ببین پات زخم شده
منم گریه میکردم
کوک: فکر نکنم اینقدر درد داشت که گریه میکنی
با صدای بلند تر گریه کردم
کوک: خب چته
ا.ت: من از افتادن گریه نمیکنم
کوک:پس چیه
ا.ت: چرا سرم داد زدی خیلی ترسیدم
کوک: عزیز دلم من منظور خواصی نداشتم اخه از یه جای دیگه ناراحت بودم
ا.ت: اخه از جای دیگه ناراحتی باید روی من خالیش کنی
کوک: ببخشید
ا.ت: خیلی از دستت ناراحتم
کوک: عشقم بازم میگم ببخشید حواسم نبود گریه نکن اینروزا خیلی حساس شدیا
ا.ت: دست خودم نیست ولی تو گفتی نباید میاوردمت
کوک:عزیزم یه چیز حالا از دهنم پرید اصلا هرروز بیا من خیلی خوشحالم میشم
ا.ت: ببینم چی میشه شاید اومدم
کوک: عالی میشه
ا.ت: کوک دلم کیک میخواد
کوک: تو ماشینن اگه میخوای تا برات بیارم
ا.ت: اهمم
کوک: خب تو اینجا بمون
ا.ت: باشه
کوک رفت خواستم برم نگاه به کامپیوترش بندازم که ببینم مگه چیشده که یکی درو باز کرد
ا.ت: به همین زودی اومدی
که یک دفعه درو قفل کرد نگاه کردم کوک نبود
ا.ت: تو کی هستی
👨🏻: تو همسر اقای جئون هستی
ا.ت:اره هستم گفتم تو کی هستی
👨🏻: اخرین کسی که میبینی
ا.ت: یعنی چی تو دیگه کی هستی
👨🏻: پس خنگم هستی جلوی اون دهنتو ببند
ا.ت: چی میخوای کوک(با داد)
کوک
کیک رفتم از ماشین اوردم و رفتم تو دفتر
تا در قفل
کوک: عزیزم درو باز کن من که معذرت خواهی کردم ببین درو باز نکنی من خودم یه کلید دیگه دارما
ا.ت: کوک
کوک: جانم عزیزم درو باز کن
ا.ت: کمک
کوک: چیشده ا.ت درو باز کن
بعد دیدم صدای ا.ت نمیاد سریع با کلید درو باز کردم...
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۳.۱k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.