عشق قدیمی p3
که بابام امد
بابا:چه افتخاری
جنی:بابا (ذوووووق)
بابام محکم بغل کردم
بابا:یواش استخوان هام رو شکستی
جی هوپ :آقای جه بوم خوش امدی
بابا:ممنون پسرم چرا سر پایید بیاید بشینیم
همونتور که بابارو بغل کرده بودم رفتیم توی سالن اصلی و نشستیم
بابا:مادرت گفت که پسر آقای کیم رو دعوت کردیم لطفا ناراحت نشو
جنی:نه بابا من دیگه اونو فراموش کردم
بابا:باشه ولی مامانت اینجارو عالی تزیین کرده
جنی:آره وقعا عالیه
تلفن بابام زنگ خورد و رفت اونور حرف زد و قط کرد
بابا:ناهی عزیزم من میرم بیرون 5 دقیقه دیگه میام
مامان:باشه عزیزم
بابا:جی هوپ توم هرموقع وقت داشتی بیا اتاقم کارت دارم
جی هوپ:حتما
بابارفت بیرون وامد بعد 20 دقیقه مهموناهم کم کم امدن تهیونگ و نامزدش امدن رفتم استقبالشون واقعا زیبا بود
ویو تهیونگ
ب اصرار پدرم و یورا رفتیم ب مهمونی اما پدرم نیومده بود همین که رفتیم توی سالن چشمم ب جنی افتاد واقعا زیبا شده بود موهاشو کوتا کرده بود اون یه فرشته س
بابا:اووو پسرم خوش امدی پدرت چرا نیومده
ته:سلام آقای یو پدرم یکم ناخوش احوال بود
جنی:خوش امدی نامزدتو بهمون معرفی نمی کنی
یورا:سلام من کیم یورا هستم
جنی:منم یو جنی هستم بفرمایید برید تو
ویو جنی
همه مهمونا رسیده بودن رفتم پشت میکروفن
جنی:سلام ممنون ک ب تولدم امدین شاید بعضی هاتون منو ب یاد نیارید من یو جنی هستم(لبخند )
بعد کمی سخنرانی شمع هارو میخواستم فوت کنم ک
یورا:اول آرزو کن
سرم رو ب نشانه تایید تکون دادم و شمع هارو فوت کردم
بابا:چه افتخاری
جنی:بابا (ذوووووق)
بابام محکم بغل کردم
بابا:یواش استخوان هام رو شکستی
جی هوپ :آقای جه بوم خوش امدی
بابا:ممنون پسرم چرا سر پایید بیاید بشینیم
همونتور که بابارو بغل کرده بودم رفتیم توی سالن اصلی و نشستیم
بابا:مادرت گفت که پسر آقای کیم رو دعوت کردیم لطفا ناراحت نشو
جنی:نه بابا من دیگه اونو فراموش کردم
بابا:باشه ولی مامانت اینجارو عالی تزیین کرده
جنی:آره وقعا عالیه
تلفن بابام زنگ خورد و رفت اونور حرف زد و قط کرد
بابا:ناهی عزیزم من میرم بیرون 5 دقیقه دیگه میام
مامان:باشه عزیزم
بابا:جی هوپ توم هرموقع وقت داشتی بیا اتاقم کارت دارم
جی هوپ:حتما
بابارفت بیرون وامد بعد 20 دقیقه مهموناهم کم کم امدن تهیونگ و نامزدش امدن رفتم استقبالشون واقعا زیبا بود
ویو تهیونگ
ب اصرار پدرم و یورا رفتیم ب مهمونی اما پدرم نیومده بود همین که رفتیم توی سالن چشمم ب جنی افتاد واقعا زیبا شده بود موهاشو کوتا کرده بود اون یه فرشته س
بابا:اووو پسرم خوش امدی پدرت چرا نیومده
ته:سلام آقای یو پدرم یکم ناخوش احوال بود
جنی:خوش امدی نامزدتو بهمون معرفی نمی کنی
یورا:سلام من کیم یورا هستم
جنی:منم یو جنی هستم بفرمایید برید تو
ویو جنی
همه مهمونا رسیده بودن رفتم پشت میکروفن
جنی:سلام ممنون ک ب تولدم امدین شاید بعضی هاتون منو ب یاد نیارید من یو جنی هستم(لبخند )
بعد کمی سخنرانی شمع هارو میخواستم فوت کنم ک
یورا:اول آرزو کن
سرم رو ب نشانه تایید تکون دادم و شمع هارو فوت کردم
۲.۴k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.