میدانی...
میدانی...
شب هارا برای خواب گذاشته اند
نه بیداری،
اصلا اگر شب هارا برای بیداری می گذاشتند.
مطمئنم
قرار نبوده در هیج شبی
از گوشه ی اتاق های شهر
صدای گریه بیاید.
پسری ریه هایش را خفه و دختری موهایش را
به بند بکِشد.
انتقام کار های نکرده را از آن ها بگیرند و خودشان را در خیال فراموش شده ی کسی جا بدهند.
باز میدانی...
عجیب است این دنیا، روز هایش به حد کافی سنگینی دارند.
شب هایش هم که هیچ...
چه بگویم؟
شب هارا برای خواب گذاشته اند
نه بیداری،
اصلا اگر شب هارا برای بیداری می گذاشتند.
مطمئنم
قرار نبوده در هیج شبی
از گوشه ی اتاق های شهر
صدای گریه بیاید.
پسری ریه هایش را خفه و دختری موهایش را
به بند بکِشد.
انتقام کار های نکرده را از آن ها بگیرند و خودشان را در خیال فراموش شده ی کسی جا بدهند.
باز میدانی...
عجیب است این دنیا، روز هایش به حد کافی سنگینی دارند.
شب هایش هم که هیچ...
چه بگویم؟
۹۲۹
۱۹ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.