Just For You part 6
همونطور که جونگکوکی رو که به در چسبیده بود میبوسید،دستش رو به شکم و کمرش میکشید.جونگکوک که داشت از اون لبهای گوشتی و زبون داغ لذت میبرد نالهای بیرون داد که صداش توی دهن تهیونگ خفه شد.با صدا از لب پایینش کام گرفت و ازش جدا شد؛همونطور که به چشمای نورانیش که توی تاریکی اتاق میدرخشید نگاه میکرد،با دستش کمر داغش رو گرفت و نزدیک رفت و خال زیر لبشو بوسید.جونگکوک همونطور به کارهای مرد نگاه و نفسهای داغشو از نزدیک حس میکرد.تهیونگ دستشو از کمرش پایین آورد و بوتی نرم و برجستش رو لمس کردو دستشو پایینتر برد و رونشو کمی فشار داد.جونگکوک از فشار دست تهیونگ و حس خوبی که از لمسهاش میگرفت چشماش خمار شد.تهیونگ دوباره شروع به بوسیدنش کرد و دستشو نوازشوار به پهلوهای کوک کشید.لبشو گاز ریزی گرفت و اونو کشید.چشماش رو باز کرد و دومین گاز رو زد و بعد از آخرین گاز لباس جونگکوک رو از تنش درآورد.مسخ شده به بدن زیباش نگاه کرد و کوک وقتی دید تهیونگ قصد انجام کاری رو نداره دستشو روی قفسهی سینش گذاشت و اونو به عقب هل داد و در همون حین با دست دیگش برق اتاق رو روشن کرد.اونو روی تخت یک نفرش انداخت،روش خیمه زد و سرشو توی گردنش فرو برد؛عطرشو نفس کشید و بوسهای روی جای نبضش گذاشت.با کمک تهیونگ لباسش رو درآورد و به گردنش لیسی زد که سیخ شدن موهای بدن تهیونگ رو حس کرد.اونجا رو مکید و مکید و اونقدر اون کارو انجام داد که کبودشه.سرشو پایینتر برد و به نیپلهای قهوهایش رسید.یکی از اونا رو وارد دهنش کرد و مثل آبنبات نوکش رو مکید که نالهی تهیونگ دراومد _عااحح
راضی،باز هم کارشو تکرار کرد.تهیونگ دستشو پشت موهای جونگکوک برد و سرشو بلند کرد،جای خودشو با جونگکوک عوض کرد و حالا این کوک بود که بین تهیونگ و تخت محاصره شده بود! لبشو به سمت شقیقهی کوک برد و اونو بیحرکت روش قرار داد همونطور،انگشتاش رو از ترقوه تا نزدیکی عضوش کشید.دستشو از روی شلوار به عضو کوک کشید و جونگکوک لبشو گاز گرفت تا ناله نکنه.از قفسهی سینش شروع به بوسیدن کرد و تا زیر شکمش ادامش داد.شلوار کوک رو از تنش درآورد و به رون های سفید و گوشتیش رسید.همونطور که رونش رو که جایی نزدیک سوراخش بود میمکید؛چشماش رو به کوک دوخت که چشماش رو بسته بود و لبشو گاز میگرفت و از لذت اخماش رو تو هم برده بود.دل از اون رون های خوشطعم و لطیف کند و صورتشو نزدیک صورت کوک برد _چرا جلوی خودتو میگیری؟
دستشو به گونش رسوند و نوازشش کرد _راحت باش بیبی
و بهش لبخند کجی زد و بوسشون رو از سر گرفت.اونقدر با ولع و عطش همو میبوسیدن که دلشون میخواست تا صبح همینکارو انجام بدن اما متاسفانه
ادامه در کامنت
راضی،باز هم کارشو تکرار کرد.تهیونگ دستشو پشت موهای جونگکوک برد و سرشو بلند کرد،جای خودشو با جونگکوک عوض کرد و حالا این کوک بود که بین تهیونگ و تخت محاصره شده بود! لبشو به سمت شقیقهی کوک برد و اونو بیحرکت روش قرار داد همونطور،انگشتاش رو از ترقوه تا نزدیکی عضوش کشید.دستشو از روی شلوار به عضو کوک کشید و جونگکوک لبشو گاز گرفت تا ناله نکنه.از قفسهی سینش شروع به بوسیدن کرد و تا زیر شکمش ادامش داد.شلوار کوک رو از تنش درآورد و به رون های سفید و گوشتیش رسید.همونطور که رونش رو که جایی نزدیک سوراخش بود میمکید؛چشماش رو به کوک دوخت که چشماش رو بسته بود و لبشو گاز میگرفت و از لذت اخماش رو تو هم برده بود.دل از اون رون های خوشطعم و لطیف کند و صورتشو نزدیک صورت کوک برد _چرا جلوی خودتو میگیری؟
دستشو به گونش رسوند و نوازشش کرد _راحت باش بیبی
و بهش لبخند کجی زد و بوسشون رو از سر گرفت.اونقدر با ولع و عطش همو میبوسیدن که دلشون میخواست تا صبح همینکارو انجام بدن اما متاسفانه
ادامه در کامنت
۴.۸k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.