دارد عبایی قهوه ای بر روی دوش اش
دارد عبایی قهوه ای بر روی دوش اش
محجوب و ساکت گوشه ی سالن نشسته
دارد کتابی را قرائت می کند باز
این دلبر روحانیِ من، چشم بسته .
.
شرم و حیای چشم هایش سه بزیریش
او یک فرشته پیش من روی زمین است
روی سرش عمامه ی مشکی ست یعنی
ذریه ی نسل امیرالمونین است .
.
احساس من از شوق عشقی آسمانی ست
جای برادر!!! چهره ای معصوم دارد
هرچند می خندد ولی طبق روایات
ته چهره ی او حالتی مغموم دارد... .
.
.
من در خیالم پیش او خوشبخت هستم
یک زندگیِ ساده ی خوب و صمیمی
در یک محله، پشتِ حوزه، خانه داریم
یک خانه با معماریِ خوب و قدیمی .
.
دنیای پاک زندگی در حجره ها را
من چند وقتی می شود که دوست دارم
لیستِ خریدِ خانه را هم در خیالم
لایِ کتابِ "المکاسب" می گذارم .
.
ای کاش می شد زندگی همراهِ سید
از اولِ این ماه در جریان بیافتد...
.
. یا لا اقل او بیشتر در طول هفته
دنبالِ کارِ دکتر و درمان بیافتد ...
.
.
###
یک لحظه می آیم به خود... ای وای دکتر!
دکتر صدایم می زند:منشی کجایی؟!
.
.
می پرسم:آن آقا...همان گوشه...کجا رفت؟!
.
.
لعنت به من با این خیالات کذایی ... .
.
_________
محجوب و ساکت گوشه ی سالن نشسته
دارد کتابی را قرائت می کند باز
این دلبر روحانیِ من، چشم بسته .
.
شرم و حیای چشم هایش سه بزیریش
او یک فرشته پیش من روی زمین است
روی سرش عمامه ی مشکی ست یعنی
ذریه ی نسل امیرالمونین است .
.
احساس من از شوق عشقی آسمانی ست
جای برادر!!! چهره ای معصوم دارد
هرچند می خندد ولی طبق روایات
ته چهره ی او حالتی مغموم دارد... .
.
.
من در خیالم پیش او خوشبخت هستم
یک زندگیِ ساده ی خوب و صمیمی
در یک محله، پشتِ حوزه، خانه داریم
یک خانه با معماریِ خوب و قدیمی .
.
دنیای پاک زندگی در حجره ها را
من چند وقتی می شود که دوست دارم
لیستِ خریدِ خانه را هم در خیالم
لایِ کتابِ "المکاسب" می گذارم .
.
ای کاش می شد زندگی همراهِ سید
از اولِ این ماه در جریان بیافتد...
.
. یا لا اقل او بیشتر در طول هفته
دنبالِ کارِ دکتر و درمان بیافتد ...
.
.
###
یک لحظه می آیم به خود... ای وای دکتر!
دکتر صدایم می زند:منشی کجایی؟!
.
.
می پرسم:آن آقا...همان گوشه...کجا رفت؟!
.
.
لعنت به من با این خیالات کذایی ... .
.
_________
۱.۵k
۰۲ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.