سفر پارت ۵
پارت پنجم
________________
رفتیم تو بهمون گفتن بریم توی دفتر تا بهمون بگن توی چه کلاسی باید بریم رفتیم توی دفتر مدیر ازم پرسید(مدیر و م.د نشون میدم)
م.د:اسمت چیه؟
+ا/ت
م.د:برو کلاس……..
+چشم ممنون
رفتم توی کلاس و دیدم بعد از چند مین الکس هم اومد
+تو اینجا چیکار می کنی؟
*منم همین کلاسم تو هم؟
+وای چقدر خوب توی یه کلاسیم(با لبخند)
الکس ویو
به ا/ت گفتم با هم توی یه کلاسیم خیلی خوشحال شد و لبخندی زد که مثل فرشته ها شد
+الکس…..الکسسسس
*هان؟…..چی؟…..بله؟
+خوبی؟فکر کنم یه سکته رو رد کردی
*برو بابا ایششش
ا/ت ویو
داشتیم میخندیدیم که معلم اومد گفت بریم توی کلاس رفتیم تو و معلم گفت بچه ها دانشجو های جدید داریم خودتون رو معرفی کنید
+من ا….
خواستم خودم رو معرفی کنم که در با شدت زیادی باز شد وقتی نگاه کردم
________________
رفتیم تو بهمون گفتن بریم توی دفتر تا بهمون بگن توی چه کلاسی باید بریم رفتیم توی دفتر مدیر ازم پرسید(مدیر و م.د نشون میدم)
م.د:اسمت چیه؟
+ا/ت
م.د:برو کلاس……..
+چشم ممنون
رفتم توی کلاس و دیدم بعد از چند مین الکس هم اومد
+تو اینجا چیکار می کنی؟
*منم همین کلاسم تو هم؟
+وای چقدر خوب توی یه کلاسیم(با لبخند)
الکس ویو
به ا/ت گفتم با هم توی یه کلاسیم خیلی خوشحال شد و لبخندی زد که مثل فرشته ها شد
+الکس…..الکسسسس
*هان؟…..چی؟…..بله؟
+خوبی؟فکر کنم یه سکته رو رد کردی
*برو بابا ایششش
ا/ت ویو
داشتیم میخندیدیم که معلم اومد گفت بریم توی کلاس رفتیم تو و معلم گفت بچه ها دانشجو های جدید داریم خودتون رو معرفی کنید
+من ا….
خواستم خودم رو معرفی کنم که در با شدت زیادی باز شد وقتی نگاه کردم
۸.۹k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.