ازدواج اجباری
پارت ⁴
صب از خاب پاشدم دیدم رو شونه لیا خابم برده اونم خاب بود آروم بلند شدم لیا رو آروم افقی دوی کاناپه هدایت کردم بعد رفتم دستشویی و کارای لازمو کردم اومدم موهامو شونه کردم و بعدم کامل از دورم جمعشون کردم خیلی گشنم بود درو باز کردم و از اتاق خارج شدم ب سمت آشپز خونه قدم ورداشتم و شرو کردم ب درس کردن صبحانه مشغول بودم ک...
.
صبح با خنکی نسیمی ک ب صورتم میخورد و صدای آلارم گوشیم از خاب پاشدم رفتم دستشویی صورتمو شستم مسواک زدم بعد ی دوش ۲۰ مینی گرفتم اومدم موهامو سشوار کردم با احساس گشنگی ک داشتم ب سمت آشپز خونه حرکت کردم ک دیدم ات داره صبحانه درس میکنه بی تفاوت بهش رفتم تو آشپز خونه شکلات صبحانه و از تو یخچال ورداشتم و نشستم سر میز و با نون توست روی میز شرو کردم ب خوردن تو همین حین ات هیچی نگف و داشت ب کارش ادامه میداد ک کمی بعد ..
.
صبحانه آماده بود میز رو چیدم و رفتم تا لیا رو صدا کنم وارد اتاق شدم
+ لیا صبحانه حاضره پاشو بیا پایین
÷ اوکی تو برو میام
+ باشه پس منتظرتم
رفتم پایین ک دیگه جیمین نبود بعدش صدای در اتاقشو شنیدم ک حاضر بود داشت میرف سر کار گف
_ ات من امشب دیر میام
+ باشه
_ خدافظ
+ خدافظ
.
با اینکه از ات خوشم نمیاد ولی دوس دارم ک باهاش ارتباط برقرار کنم تا یکم بام حرف بزنه و... ولی خب خودش نمیخاد پس بیخیال امشب یکم دیر میرم خونه تا یکم با دوستش تنها باشه
.
لیا اومد و باهم صبحانه خوردیم
÷ شوهر جونت کو
+ رف سر کار تا دیر وقتم نمیاد
÷ جر جدی ؟
+ اره
÷ اخجون پس امشب میریم عشق و حال
+ زر نزن ها حوصله ندارم
÷ عه غلط کردی ی امشب وقت میشه بریم بعد ناهار میریم یکم پاساژارو میگردیم بعدم میریم بار
+ اوف از دس تو
÷ ات نزنمت ها
+ باشه بابا
قراره امشب بریم بار امید وارم ک اتفاقی نیوفته بعد ناهار نشستیم ی سریال ک خیلی جفتمون دوسش داشتیمو نگا کردیم ساعت ۲ بود ک .
+ پاشو حاضر شو بریم ی رستوران ی ناهار خوب بخوریم
÷ پایه ام پاشو بریم
هر دومون حاضر شدیم رفتیم رستوران ک......
صب از خاب پاشدم دیدم رو شونه لیا خابم برده اونم خاب بود آروم بلند شدم لیا رو آروم افقی دوی کاناپه هدایت کردم بعد رفتم دستشویی و کارای لازمو کردم اومدم موهامو شونه کردم و بعدم کامل از دورم جمعشون کردم خیلی گشنم بود درو باز کردم و از اتاق خارج شدم ب سمت آشپز خونه قدم ورداشتم و شرو کردم ب درس کردن صبحانه مشغول بودم ک...
.
صبح با خنکی نسیمی ک ب صورتم میخورد و صدای آلارم گوشیم از خاب پاشدم رفتم دستشویی صورتمو شستم مسواک زدم بعد ی دوش ۲۰ مینی گرفتم اومدم موهامو سشوار کردم با احساس گشنگی ک داشتم ب سمت آشپز خونه حرکت کردم ک دیدم ات داره صبحانه درس میکنه بی تفاوت بهش رفتم تو آشپز خونه شکلات صبحانه و از تو یخچال ورداشتم و نشستم سر میز و با نون توست روی میز شرو کردم ب خوردن تو همین حین ات هیچی نگف و داشت ب کارش ادامه میداد ک کمی بعد ..
.
صبحانه آماده بود میز رو چیدم و رفتم تا لیا رو صدا کنم وارد اتاق شدم
+ لیا صبحانه حاضره پاشو بیا پایین
÷ اوکی تو برو میام
+ باشه پس منتظرتم
رفتم پایین ک دیگه جیمین نبود بعدش صدای در اتاقشو شنیدم ک حاضر بود داشت میرف سر کار گف
_ ات من امشب دیر میام
+ باشه
_ خدافظ
+ خدافظ
.
با اینکه از ات خوشم نمیاد ولی دوس دارم ک باهاش ارتباط برقرار کنم تا یکم بام حرف بزنه و... ولی خب خودش نمیخاد پس بیخیال امشب یکم دیر میرم خونه تا یکم با دوستش تنها باشه
.
لیا اومد و باهم صبحانه خوردیم
÷ شوهر جونت کو
+ رف سر کار تا دیر وقتم نمیاد
÷ جر جدی ؟
+ اره
÷ اخجون پس امشب میریم عشق و حال
+ زر نزن ها حوصله ندارم
÷ عه غلط کردی ی امشب وقت میشه بریم بعد ناهار میریم یکم پاساژارو میگردیم بعدم میریم بار
+ اوف از دس تو
÷ ات نزنمت ها
+ باشه بابا
قراره امشب بریم بار امید وارم ک اتفاقی نیوفته بعد ناهار نشستیم ی سریال ک خیلی جفتمون دوسش داشتیمو نگا کردیم ساعت ۲ بود ک .
+ پاشو حاضر شو بریم ی رستوران ی ناهار خوب بخوریم
÷ پایه ام پاشو بریم
هر دومون حاضر شدیم رفتیم رستوران ک......
۱۶.۶k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.