ازدواج اجباری پارت ۳
که یه دفعه در باز شد و شیش تا پسر دیگه همراه با یه مرد وارد اتاق شدن مرد گفت:سلام خانم مین سو ببخشید که این طور آوردیمتون اینجا چون همون طور که از پدرتون شنیدیم شما یکم لجباز هستید و اگه بهتون می گفتیم نمیومدین
-پدرم ؟؟ اون میدونه من اینجام
-اممم.... خب بله
- من و برا چی آوردین اینجا
-اینم بهتون میگیم ولی بهتر نیست شما یکم بیشتر درمورد خودتون بگید
- من؟؟خب .. من ۲۱ سالمه رشته پزش....
که مرد پرید تو حرفش و گفت : این هارو که میدونیم از علایقت رفتارات و عادت هات بگو
مین سو که تعجب کرده بود گفت: آخه واسه چی
- شما بگید میفهمید
- خب... چی بگم آخه من من خانواده ام و خیلی دوست دارم و اونا خط قرمز من هستن تو خونه مشهورم به بمب شادی خونه
این و نگفته بود که یکی از پسرا شروع کرد به خندیدن و گفت: چه جالب حالا چرا بمب شادی😆
-چون باعث خنده و شادی شون میشم وقتی نیستم از نظر اونا خونه خالی و بی روحه همون طور که شما گفتید یکم لجبازم هاااا یکم خیلی کم مرد:😐 مین سو: از نظر خانواده ام گاهی وقتا خنگ میزنم
-دوست پسر چی ؟داری؟
-نه ندارم یعنی خودم نخواستم وگرنه پسر های زیادی دنبالم بودن
که یکی از پسرا گفت : این و نگفتی؟
-چیو
- که اعتماد به نفس بالایی هم داری😄
- خب شاید... حالا میشه من سوال بپرسم
-بپرس
- من برای چی اینجام
همه ساکت بودن و هیچی نمی گفتن تا اینکه مرده دهن باز کرد و گفت: تو دختر خوبی هستی از خانواده سر شناسی هستی ما تو رو برای یه کار انتخاب کردیم و پدرت هم از این موضوع باخبره
-چی؟
- تو ما رو میشناسی
- خب نه چطور
- گفتم اگه میشناختی حتما ذوق می کردی
-مگه شما کید شما چرا این و نگفتید؟؟!
-چیو ؟
- که اعتماد به نفس تون از منم بیشتره
-شاید اگه بدونی ما کی هستم این و پای اعتماد به نفس نزاری
- خب میشنوم
که همون پسره که اسمش نامجون بود شروع کرد : خب ما یه گروه کیپاپ پسرونه ایم تقریبا کل دنیا ما رو میشناسه ولی برام عجیبه که تو نمیشناسی اسم گروه ما bts هست و..
-فک کنم این اسم و یه جا شنیده باشم ...... اها خواهرم آره آره اون طرف داره پر و پا قرص شماست هر وقتم من و میبینه دهن منو سرویس میکنه از بس درموردتون حرف میزنه خب تقریبا بیشتر حرفا شو نمیفهمم ولی بغضی ها رو از بس گفته دیگه حفظم
- چون تو نمیشناسی برات معرفی میکنم که یه پسره گفت : ما خودمون زبون داریم تو زحمت نکش اسم من
پارت ۳ هم گذاشتم اگه دوس دایر پارت بعد هم بزارن نظر بدید&_&😘😘
-پدرم ؟؟ اون میدونه من اینجام
-اممم.... خب بله
- من و برا چی آوردین اینجا
-اینم بهتون میگیم ولی بهتر نیست شما یکم بیشتر درمورد خودتون بگید
- من؟؟خب .. من ۲۱ سالمه رشته پزش....
که مرد پرید تو حرفش و گفت : این هارو که میدونیم از علایقت رفتارات و عادت هات بگو
مین سو که تعجب کرده بود گفت: آخه واسه چی
- شما بگید میفهمید
- خب... چی بگم آخه من من خانواده ام و خیلی دوست دارم و اونا خط قرمز من هستن تو خونه مشهورم به بمب شادی خونه
این و نگفته بود که یکی از پسرا شروع کرد به خندیدن و گفت: چه جالب حالا چرا بمب شادی😆
-چون باعث خنده و شادی شون میشم وقتی نیستم از نظر اونا خونه خالی و بی روحه همون طور که شما گفتید یکم لجبازم هاااا یکم خیلی کم مرد:😐 مین سو: از نظر خانواده ام گاهی وقتا خنگ میزنم
-دوست پسر چی ؟داری؟
-نه ندارم یعنی خودم نخواستم وگرنه پسر های زیادی دنبالم بودن
که یکی از پسرا گفت : این و نگفتی؟
-چیو
- که اعتماد به نفس بالایی هم داری😄
- خب شاید... حالا میشه من سوال بپرسم
-بپرس
- من برای چی اینجام
همه ساکت بودن و هیچی نمی گفتن تا اینکه مرده دهن باز کرد و گفت: تو دختر خوبی هستی از خانواده سر شناسی هستی ما تو رو برای یه کار انتخاب کردیم و پدرت هم از این موضوع باخبره
-چی؟
- تو ما رو میشناسی
- خب نه چطور
- گفتم اگه میشناختی حتما ذوق می کردی
-مگه شما کید شما چرا این و نگفتید؟؟!
-چیو ؟
- که اعتماد به نفس تون از منم بیشتره
-شاید اگه بدونی ما کی هستم این و پای اعتماد به نفس نزاری
- خب میشنوم
که همون پسره که اسمش نامجون بود شروع کرد : خب ما یه گروه کیپاپ پسرونه ایم تقریبا کل دنیا ما رو میشناسه ولی برام عجیبه که تو نمیشناسی اسم گروه ما bts هست و..
-فک کنم این اسم و یه جا شنیده باشم ...... اها خواهرم آره آره اون طرف داره پر و پا قرص شماست هر وقتم من و میبینه دهن منو سرویس میکنه از بس درموردتون حرف میزنه خب تقریبا بیشتر حرفا شو نمیفهمم ولی بغضی ها رو از بس گفته دیگه حفظم
- چون تو نمیشناسی برات معرفی میکنم که یه پسره گفت : ما خودمون زبون داریم تو زحمت نکش اسم من
پارت ۳ هم گذاشتم اگه دوس دایر پارت بعد هم بزارن نظر بدید&_&😘😘
۶۰.۸k
۳۱ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.