بوکسر دوست داشتنی:)
بوکسر دوست داشتنی:)
P15
کوک: خب..چطوره از فردا شروع کنیم؟
ا.ت: من موافقم ولی..مکانش؟
کوک: فردا صبح یه آدرس برات پیامک میکنم..منتظرتم!
ا.ت: اوهوم...فعلا!
کوک: فعلا(لبخند)
"ویو خونه"
ا.ت: داداشیییی(بلند)من اومدممم
شوگا: هوم...چته بچه(خوابالو)نمیبینی روبه روتم چرا داد میزنی؟
ا.ت: خب فکر کردم تو اتاق خوابیدی...یه خبر خوب(ذوق)
شوگا: هوم؟
ا.ت: قراره از فردا بوکس رو شروع کنم!!!(خوشحال)
شوگا: چی؟؟مربیت؟
ا.ت: جئون..جانگ..کوک(تیکه تیکه گفت)
شوگا: جئون جانگ کوک؟؟؟
ا.ت: اوهوم
شوگا: امروز وقت نشد بپرسم ولی تو و بینا با اون دوتا توی مغازه چیکار داشتید؟اصلا چطور باهاشون آشنا شدید؟
ا.ت: مفصل و طولانی...
شوگا: هوم..اوکی،به مامان خبر میدم راجب بوکس! درضمن...اونا دیرتر برنیگردن
ا.ت: اوه...دلم براشون تنگ شده(کمی ناراحت)ولی مشکلی نیست...بازم مرسی داداشی(لبخند)شب بخیر
شوگا: شب بخیر بچه(خنده.لبخند)
P15
کوک: خب..چطوره از فردا شروع کنیم؟
ا.ت: من موافقم ولی..مکانش؟
کوک: فردا صبح یه آدرس برات پیامک میکنم..منتظرتم!
ا.ت: اوهوم...فعلا!
کوک: فعلا(لبخند)
"ویو خونه"
ا.ت: داداشیییی(بلند)من اومدممم
شوگا: هوم...چته بچه(خوابالو)نمیبینی روبه روتم چرا داد میزنی؟
ا.ت: خب فکر کردم تو اتاق خوابیدی...یه خبر خوب(ذوق)
شوگا: هوم؟
ا.ت: قراره از فردا بوکس رو شروع کنم!!!(خوشحال)
شوگا: چی؟؟مربیت؟
ا.ت: جئون..جانگ..کوک(تیکه تیکه گفت)
شوگا: جئون جانگ کوک؟؟؟
ا.ت: اوهوم
شوگا: امروز وقت نشد بپرسم ولی تو و بینا با اون دوتا توی مغازه چیکار داشتید؟اصلا چطور باهاشون آشنا شدید؟
ا.ت: مفصل و طولانی...
شوگا: هوم..اوکی،به مامان خبر میدم راجب بوکس! درضمن...اونا دیرتر برنیگردن
ا.ت: اوه...دلم براشون تنگ شده(کمی ناراحت)ولی مشکلی نیست...بازم مرسی داداشی(لبخند)شب بخیر
شوگا: شب بخیر بچه(خنده.لبخند)
۱۴.۳k
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.