تیمارستان انسان ها
تیمارستان انسان ها
part 18
_رسیدن خونه_
بلخره بعد ۲۰ دقیقه رسیدیم خونه.
مارلین تو آشپزخونه مشغول کاپکیک درست کردن بود. یهویی پریدم پشتش و گفتم: همه اینا واسه شوهرته؟
_ واهایییی ماریااااا دلم تنگ شده بود کره صگگگ معلومه کجاییییی؟ دوس پسرت جور شد و رفتی خوش گذرونیییی؟
_ نه بابا چ خوش گذرونی ای. هرچی این چن وقته کشیدم مکافات بود. دردسر پشت دردسر.. خدایی خیلیییی خستم.(خمیازه کشیدن)
_ وا پس دوس پسرت کو؟
_ بیمارستان تشریف دارن.
_ منظورت چیه ماری؟
_ شوهرت جریانو میدونه، آهههه بگذریم..
_ ینی چی؟ ماری چرا درست حرف نمیزنی؟
_ گفتم ک بگذریم گشنمه.
_ من نمیگذرم باید بدونم داستان چیه(رفت نشست رو مبل)
_ آهههه مارلی لج نکننننن
_ بگو داستان چیه؟
_ (داستانو تعریف کرد واسش)
(گشادی ادمین😃👌🏻)
_ خدا بگم چیکارت نکنه جیمین.
_ حالا ولش کن حال کوک خوبه.
_ چطور ولش کنم اگه میکشتش چی؟ باید با جیمین صحبت کنم.
_ هر کاری میکنی بعد شاممم.
_خیلی خب بابا گشنه آسیا:///
_ من همینم ک هستم:)))
رفتم نشستم رو مبل و تلویزیون و روشن کردم.
مارلین گفت: میای ی فیلم ببینیم؟
_ چی؟
_ ی فیلم رمانتیک
_ باش
رفتم بالا و کیفمو گذاشتم موبایلمو در آوردم ک ی پیام از کسی ب اسم ناشناس اومد.
_ از خونه من فرار میکنی؟هردوتونو بدبخت میکنم!
_اومدی ماریا؟
_اوهوم آره اومدم..
part 18
_رسیدن خونه_
بلخره بعد ۲۰ دقیقه رسیدیم خونه.
مارلین تو آشپزخونه مشغول کاپکیک درست کردن بود. یهویی پریدم پشتش و گفتم: همه اینا واسه شوهرته؟
_ واهایییی ماریااااا دلم تنگ شده بود کره صگگگ معلومه کجاییییی؟ دوس پسرت جور شد و رفتی خوش گذرونیییی؟
_ نه بابا چ خوش گذرونی ای. هرچی این چن وقته کشیدم مکافات بود. دردسر پشت دردسر.. خدایی خیلیییی خستم.(خمیازه کشیدن)
_ وا پس دوس پسرت کو؟
_ بیمارستان تشریف دارن.
_ منظورت چیه ماری؟
_ شوهرت جریانو میدونه، آهههه بگذریم..
_ ینی چی؟ ماری چرا درست حرف نمیزنی؟
_ گفتم ک بگذریم گشنمه.
_ من نمیگذرم باید بدونم داستان چیه(رفت نشست رو مبل)
_ آهههه مارلی لج نکننننن
_ بگو داستان چیه؟
_ (داستانو تعریف کرد واسش)
(گشادی ادمین😃👌🏻)
_ خدا بگم چیکارت نکنه جیمین.
_ حالا ولش کن حال کوک خوبه.
_ چطور ولش کنم اگه میکشتش چی؟ باید با جیمین صحبت کنم.
_ هر کاری میکنی بعد شاممم.
_خیلی خب بابا گشنه آسیا:///
_ من همینم ک هستم:)))
رفتم نشستم رو مبل و تلویزیون و روشن کردم.
مارلین گفت: میای ی فیلم ببینیم؟
_ چی؟
_ ی فیلم رمانتیک
_ باش
رفتم بالا و کیفمو گذاشتم موبایلمو در آوردم ک ی پیام از کسی ب اسم ناشناس اومد.
_ از خونه من فرار میکنی؟هردوتونو بدبخت میکنم!
_اومدی ماریا؟
_اوهوم آره اومدم..
۵.۶k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.