چند پارتی جیمین: عشق بی پایان
+باشه
×خوبه
+یه چیزی بگم؟
×جانم
+میای بریم کلاب امشب ؟
×عام راستش من زیاد کلاب نمیرم یه جورایی عادت ندارم
+منم زیاد نمیرم ولی خوش میگذره باهم بریم
×حله فقط ساعت چند بریم؟
+ساعت ۲۰: ۸
×باشه
ویو من جیمین دیگه رفت ۷ونه خودش قرار شد ساعت ۲۰: ۸ جیمین بیاد دنبال ا.ت
×خب الان ساعت پنجه من یکم خونه رو مرتب کنم
ویو من ا.ت خنه رو مرتب کرد تغریبا ساعت داشت هفت میشد
×آخ خداااا خسته شدم من ریدم به این زندگی.......
بعد از کلی حرف زدن شروع کردم به آماده شدن رفتم یه دوش بیست مینی گرفتم
یه ارایش ساده کردم یه لباس باز قشنگ با سندل سفید پوشیدم اما لباسم مشکی بود بعدش گردنبند گوشواره ستم پوشیدم اماده بودم ساعت هم حدود ۲۰:۸ بود منتظر جیمین موندم که بیاد بلخره صدای بوق ماشینش اومد منم رفتم پایی که یهو......
×خوبه
+یه چیزی بگم؟
×جانم
+میای بریم کلاب امشب ؟
×عام راستش من زیاد کلاب نمیرم یه جورایی عادت ندارم
+منم زیاد نمیرم ولی خوش میگذره باهم بریم
×حله فقط ساعت چند بریم؟
+ساعت ۲۰: ۸
×باشه
ویو من جیمین دیگه رفت ۷ونه خودش قرار شد ساعت ۲۰: ۸ جیمین بیاد دنبال ا.ت
×خب الان ساعت پنجه من یکم خونه رو مرتب کنم
ویو من ا.ت خنه رو مرتب کرد تغریبا ساعت داشت هفت میشد
×آخ خداااا خسته شدم من ریدم به این زندگی.......
بعد از کلی حرف زدن شروع کردم به آماده شدن رفتم یه دوش بیست مینی گرفتم
یه ارایش ساده کردم یه لباس باز قشنگ با سندل سفید پوشیدم اما لباسم مشکی بود بعدش گردنبند گوشواره ستم پوشیدم اماده بودم ساعت هم حدود ۲۰:۸ بود منتظر جیمین موندم که بیاد بلخره صدای بوق ماشینش اومد منم رفتم پایی که یهو......
۳۷۲
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.