پارت ۲۸
پارت ۲۸
سوبین : اون خانومه که توی رستورانی که همیشه میریم پیانو میزنه ؟؟
یونجون : نه
سوبین : جدی ؟ توکه همیشه غرق اجراهاش میشی ..
یونجون : اون به خاطر اینه که پیانو دوست دار م
سوبین : اوه ..من فکر میکردم از خانومه خوشت میاد
یونجون : نه بابا ..
آروم نفسش رو بیرون داد وگفت :
سوبین : دیگه ایده ای ندارم ...
یونجون : میخوای راهنماییتکنم ؟
سوبین : آره
یونجون : آمم هم من و هم تو و هم تهیون و بومگیو میشناسیمش ..
سوبین : آهااا... همون دونسنگتکای ؟؟
یونجون خندید وگفت :
یونجون : پابویاا... آدم عاشق دونسنگ خودش میشه آخه ؟
سوبین : خب آخه دیگه کیه که ما هر چهار نفرمون میشناسیمش ؟
یونجون : آمم ... یه کوچولو بهش فکرکن
سوبین : بزار ببینم ... بیشتر به من نزدیکه یا به تو ..
یونجون : قطعا به تو ..
سوبین : آمم ..دختره یا پسر ؟
یونجون : پسره ...
سوبین : االن کجاست ؟
چند ثانیه ای سکوت بینشون برقرارشد و بعد یونجون لبخند محوی زد و جواب داد :
یونجون : دقیقا ... رو به روی من ....
سوبین باگیجی پلک زد ... برگشت پشت سرش رو نگاه کرد و وقتیکسی رو ندید دوباره به طرف
یونجون برگشت و با تعجب پرسید :
سوبین : اون خانومه که توی رستورانی که همیشه میریم پیانو میزنه ؟؟
یونجون : نه
سوبین : جدی ؟ توکه همیشه غرق اجراهاش میشی ..
یونجون : اون به خاطر اینه که پیانو دوست دار م
سوبین : اوه ..من فکر میکردم از خانومه خوشت میاد
یونجون : نه بابا ..
آروم نفسش رو بیرون داد وگفت :
سوبین : دیگه ایده ای ندارم ...
یونجون : میخوای راهنماییتکنم ؟
سوبین : آره
یونجون : آمم هم من و هم تو و هم تهیون و بومگیو میشناسیمش ..
سوبین : آهااا... همون دونسنگتکای ؟؟
یونجون خندید وگفت :
یونجون : پابویاا... آدم عاشق دونسنگ خودش میشه آخه ؟
سوبین : خب آخه دیگه کیه که ما هر چهار نفرمون میشناسیمش ؟
یونجون : آمم ... یه کوچولو بهش فکرکن
سوبین : بزار ببینم ... بیشتر به من نزدیکه یا به تو ..
یونجون : قطعا به تو ..
سوبین : آمم ..دختره یا پسر ؟
یونجون : پسره ...
سوبین : االن کجاست ؟
چند ثانیه ای سکوت بینشون برقرارشد و بعد یونجون لبخند محوی زد و جواب داد :
یونجون : دقیقا ... رو به روی من ....
سوبین باگیجی پلک زد ... برگشت پشت سرش رو نگاه کرد و وقتیکسی رو ندید دوباره به طرف
یونجون برگشت و با تعجب پرسید :
۴.۵k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.