قول دادی همه ی دار و ندارم باشی
قول دادی همه ی دار و ندارم باشی
در تنم رخنه کنی فصل بهارم باشی
من به بدقولی چشمان توعادت کردم
به همین بودنت از دور قناعت کردم
ترسم این است بیایی و صدایم نکنی
کوهی از درد ببینی و دعایم نکنی
ترسم این است صدایم به صدایت نرسد
بدوم با سر و سر ،باز به پایت نرسد
در تنم رخنه کنی فصل بهارم باشی
من به بدقولی چشمان توعادت کردم
به همین بودنت از دور قناعت کردم
ترسم این است بیایی و صدایم نکنی
کوهی از درد ببینی و دعایم نکنی
ترسم این است صدایم به صدایت نرسد
بدوم با سر و سر ،باز به پایت نرسد
۲.۰k
۰۴ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.