پارت ۸۲
صدای چنگ به دیوار ها شنیده شد و گرگینه خشمگین تر از قبل تو سالن در فاصله ۳ متری ایان ظاهر شد؛ ایان از جاش تموم نخورد و سریع در و دیوار رو بررسی کرد؛
نوا با جیغ و ترس فریاد زد: چیکار میکنی؟
ایان با فریاد گفت: جای تیر شین باید روپاش مونده باشه!
-بیا! بیا بالا! الان میکشتت!
گرگینه دقیقا در فاصلهی دومتری ایان قرار گرفت؛ حدسش درست بود روی ساق چپ پاش یه جای زخم و فرورفتگی سیاه به چشم خورد؛
ایان فریاد زد: زخم!
گرگینه غرشی کرد و تابوت فرعون رو با صدای مهیب و وحشتناکی به زمین انداخت و خورد کرد؛ ایان با عجله به سمت پنجره رفت و بینش قرار گرفت؛ گرگینه دوید به طرف پنجره و انقدر نزدیک شد که صورتش یه اینچ با صورت ایان فاصله پیدا کرد؛ پنجشو بالا برد و به پنجره که ایان بینش بود کوبید؛ اما فقط یه صدم ثانیه زودتر از اینکه چنگال هاش به ایان بخوره ایان پنجره رو بست و روی زمین پرتاب شد؛
نوا با جیغ و ترس فریاد زد: چیکار میکنی؟
ایان با فریاد گفت: جای تیر شین باید روپاش مونده باشه!
-بیا! بیا بالا! الان میکشتت!
گرگینه دقیقا در فاصلهی دومتری ایان قرار گرفت؛ حدسش درست بود روی ساق چپ پاش یه جای زخم و فرورفتگی سیاه به چشم خورد؛
ایان فریاد زد: زخم!
گرگینه غرشی کرد و تابوت فرعون رو با صدای مهیب و وحشتناکی به زمین انداخت و خورد کرد؛ ایان با عجله به سمت پنجره رفت و بینش قرار گرفت؛ گرگینه دوید به طرف پنجره و انقدر نزدیک شد که صورتش یه اینچ با صورت ایان فاصله پیدا کرد؛ پنجشو بالا برد و به پنجره که ایان بینش بود کوبید؛ اما فقط یه صدم ثانیه زودتر از اینکه چنگال هاش به ایان بخوره ایان پنجره رو بست و روی زمین پرتاب شد؛
۱.۱k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.