فیک ٣٣
کوک عصبی میشه و میخواست یه مشت بزنه که سونا جیغ زد
سونا:بسه بسه چرا آنقدر دعوا میکنید هااااا(داد )و تو تهیونگ
شاید خواهرت برای کاراش رفته خارج دلیل نمیشه که چون داداشم عاشقه هانوله بلایی سرش بیاره
سونا دسته ته رو میگیره و از عمارت خارج میشه
..........
بریم پیشه سونا و ته
سونا دست ته همینجور که گرفته بود به سمت ماشین میرن و به ته میگه
سونا:زود سوار شو
ته حرفی نزد و سوار شد سونا رفت پشت فرمون نشست و ماشینو روشن کرد و حرکت کرد
وسطای راه بودن که سونا ماشینه زد بغل و روبه ته کرد
و گفت
سونا:تو چرا آبروی خودتو جلوی داداشم میبری هاا میدونی که اون یه مافیا هست برای مهم نیس کی جلوش باشه
ته:خب من چیکار کنم خواهر یه دفعه ناپدید شده
سونا:پی.....
ته:تو خودت جای من باش اگر خواهر داشتی و یه پسر بهش چشم داشته باشه و بعد یه دفع ناپدید بشی تو شک نمیکنی؟؟
سونا:اره خوب
ته:خوبه خودتم میدونی
سونا:ولی چرا با من حرف نزدی
ته:به نظرت چی بگم بیا بگم هاا داداشت به خواهرم علاقه داشته!!
سونا:ولی اینجوری نمیشه که یه دفع بری به خونش و بزنیش
من خوب بردارمو میشناسم من میدونم اون چه آدمی هس
پس باید میومدی پیشم و بهم میگفتی خب!
ته: سونا چرا نمیفهمی چرا گم شده اینو خوب میدونم (😢
سونا :صبر داشته باش پیداش میشه خوب حالا هم غمو کنار بزار بریم خونه باشه !؟؟
ته:باشه
سونا ماشینو روشن کرد و حرکت کرد
......
ویو کوک
بعد از اینکه رفتن به نگهبان گفتم برن اون دوتا بیاره
سونا:بسه بسه چرا آنقدر دعوا میکنید هااااا(داد )و تو تهیونگ
شاید خواهرت برای کاراش رفته خارج دلیل نمیشه که چون داداشم عاشقه هانوله بلایی سرش بیاره
سونا دسته ته رو میگیره و از عمارت خارج میشه
..........
بریم پیشه سونا و ته
سونا دست ته همینجور که گرفته بود به سمت ماشین میرن و به ته میگه
سونا:زود سوار شو
ته حرفی نزد و سوار شد سونا رفت پشت فرمون نشست و ماشینو روشن کرد و حرکت کرد
وسطای راه بودن که سونا ماشینه زد بغل و روبه ته کرد
و گفت
سونا:تو چرا آبروی خودتو جلوی داداشم میبری هاا میدونی که اون یه مافیا هست برای مهم نیس کی جلوش باشه
ته:خب من چیکار کنم خواهر یه دفعه ناپدید شده
سونا:پی.....
ته:تو خودت جای من باش اگر خواهر داشتی و یه پسر بهش چشم داشته باشه و بعد یه دفع ناپدید بشی تو شک نمیکنی؟؟
سونا:اره خوب
ته:خوبه خودتم میدونی
سونا:ولی چرا با من حرف نزدی
ته:به نظرت چی بگم بیا بگم هاا داداشت به خواهرم علاقه داشته!!
سونا:ولی اینجوری نمیشه که یه دفع بری به خونش و بزنیش
من خوب بردارمو میشناسم من میدونم اون چه آدمی هس
پس باید میومدی پیشم و بهم میگفتی خب!
ته: سونا چرا نمیفهمی چرا گم شده اینو خوب میدونم (😢
سونا :صبر داشته باش پیداش میشه خوب حالا هم غمو کنار بزار بریم خونه باشه !؟؟
ته:باشه
سونا ماشینو روشن کرد و حرکت کرد
......
ویو کوک
بعد از اینکه رفتن به نگهبان گفتم برن اون دوتا بیاره
۱۳.۶k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.