فیک🫦doubt in love🫦پارت♡29♡
فیک🫦doubt in love🫦پارت♡29♡
یونجون : پارک ا.ت رو میخوام
پدربزرگ : چییی امکان نداره اون دختر دشمن ماست اون باعث مرگ دختر و داماد های من شده نمیزارم زنده بمونه
یونجون : اون که کاری نکرده تقصیر باباشه اون حتی اون موقع به دنیا نمیومده بود
پدربزرگ : ههه که چی بالاخره که خون اون مرد تو رگ هاشه و اون قاتل عوضی بزرگش کردِ
یونجون : خوب اصن خود ا.ت هم کشته باشه من بازم عاشق ا.تم و اجازه نمیدم که ازم بگیریش
پدربزرگ : حیف شد چون همه اِشون تو پارکینگ ان و دارن اعدام میشن خانواده هاشون هم اونجان
راوی: خوب یونجون وقتی میشنوه این حرف رو بدو میکنه به سمت در و ماشین رو روشن میکنه حرکت میکنه به سمت پارکینگ بعد میبینه که پسرا هم اونجان
کوک : یونجون
یونجون : چی شده نگو که ا.ت رو اعدام کردن
ته : نه هنوز هیچ کی رو. اعدام نکردن ولی
یونجون : ولی چی
جیمین : ولی ا.ت اولین نفره
یونجون : چییی ا.ت کجاست
پسرا : تو پارکینگ
یونجون : یه خواسته ای ازتون دارم
پسرا : خواسته چیه تو جون بخواه بگو چی میخوای
یونجون : پدر بزرگ با احساس مت مخالفت کرد و من قراره ا.ت رو بدزدمش کمک میکنید
پسرا : با کمال میل بریم که رفتیم
راوی : پسرا وارد پارکینگ میشن و ته و کوک و جیمی هواس جلاد ها رو پرت میکنن که زمان میخریدن تو این تایم یونجون دنبال ا.ت میگشت بالاخره ا.ت رو پیدا کرد و بعدش .....
یونجون : پارک ا.ت رو میخوام
پدربزرگ : چییی امکان نداره اون دختر دشمن ماست اون باعث مرگ دختر و داماد های من شده نمیزارم زنده بمونه
یونجون : اون که کاری نکرده تقصیر باباشه اون حتی اون موقع به دنیا نمیومده بود
پدربزرگ : ههه که چی بالاخره که خون اون مرد تو رگ هاشه و اون قاتل عوضی بزرگش کردِ
یونجون : خوب اصن خود ا.ت هم کشته باشه من بازم عاشق ا.تم و اجازه نمیدم که ازم بگیریش
پدربزرگ : حیف شد چون همه اِشون تو پارکینگ ان و دارن اعدام میشن خانواده هاشون هم اونجان
راوی: خوب یونجون وقتی میشنوه این حرف رو بدو میکنه به سمت در و ماشین رو روشن میکنه حرکت میکنه به سمت پارکینگ بعد میبینه که پسرا هم اونجان
کوک : یونجون
یونجون : چی شده نگو که ا.ت رو اعدام کردن
ته : نه هنوز هیچ کی رو. اعدام نکردن ولی
یونجون : ولی چی
جیمین : ولی ا.ت اولین نفره
یونجون : چییی ا.ت کجاست
پسرا : تو پارکینگ
یونجون : یه خواسته ای ازتون دارم
پسرا : خواسته چیه تو جون بخواه بگو چی میخوای
یونجون : پدر بزرگ با احساس مت مخالفت کرد و من قراره ا.ت رو بدزدمش کمک میکنید
پسرا : با کمال میل بریم که رفتیم
راوی : پسرا وارد پارکینگ میشن و ته و کوک و جیمی هواس جلاد ها رو پرت میکنن که زمان میخریدن تو این تایم یونجون دنبال ا.ت میگشت بالاخره ا.ت رو پیدا کرد و بعدش .....
۴.۸k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.