از من نترس پارت 8

از من نترس پارت 8


تهیونگ:الیاناا


الیانا:عیش چته باش میبندم خب دیه بریم بخوابیم

*رفتن خوابید

پرش زمانی

کوک:دیشب اصن خوابم نبرد و نتونستم بخوابم همش داشتم ب ا/ت فک میکردم



هوففففف سخت ترین مرحله کش رفتن اون چیزه مهمهههههه


ا/ت همون ساعت:دیه خسته شده بودم از دیشب تا حالا چند تاا بادیگارد گنده دوروبرم بودن و حواسشون به من بود انگار چ شخص خواستیم عیش

هوی باتوعم بادیگارد دومی از سمت چپ من خسته م شد چرا اینجا گذاشتیم چیکارم دارید

&ببخشید ولی ما نمیتونیم توضیح بدین ما فقط شمارو اوردیم اینجا همین و درباره هیچیم نمیدونم ببخشید

ا/ت:خو حداقل گشنمه تشنمه یچی بیارید بخورم

ک یهو در باز شد ی مرد سیاه پوش اومد داخل

سوهیون:به به دوشیزه خوشبختم ک شمارو میبینم و فک کنم شما خواهر اقای کیم و دوست دختر اقای جانگ هستید درسته🙄

ا/ت:تو کسی هستی ک منو اورده اینجا


.....

چرا اوردیم اینجا باهام چیکار داری

سوهیون:خب خب عیزم من تورو دزدیدم ک ی شرط بزارم و ی چیزیو برای خودم نگه دارم

ا/ت:اون چیز انقد مهمه ک ی دختر رو بدزدی؟؟؟؟

سوهیون:اینطور ک معلومه از اون یاقوت ارزشمند خبر نداری هوم؟؟

ا/ت:یاقوت؟؟



کیوتام ببخشید نبودم دیه دلم نمیاد شرطی کنم مدرسه ها باز میشن بزودی برا همین زود میزارم حمایت کنید