𝐏𝐀𝐑𝐓 ⁵
عمیق مثل دریا ( ᎠᎬᎬᏢ ᏞᏆᏦᎬ ͲᎻᎬ ՏᎬᎪ )𝐏𝐀𝐑𝐓 ⁵
راهمو گرفتم خدا خدا قلبم داره میاد از ترس تو گلوم + یه لحظه وایسا. رفتم جلوش + تر رو خدا اونپسر رو نجات بده _ که چی بشه + تو میتونی یه چیزی بهشونبگی تر رو خدا درست باید یه تنبیه دیگه بشه اما مرگ نه _ اسرار نکن ٪ قربان پسره رو کجا دفنکنیم _ قبرستون سوال داره . چشمام پر از اشک شد + متاسفم برات . بی توجه رفت اشک هامو پاک کردم یه لباس گشاد با کلاه باکلت پوشیدم ( میزارم عکسشو ) از عمارت یواشکی اومدم بیرون رفتم سمت کلانتری......+ سلام آقا اطلاعات کسی رو میخواستم ٪ اسمشون + جانگ هوسوک ٪جا...جانگ هوسوک + بله چیزی شده ٪ من نمیتونم اطلاعات بهتون بدم + چرا ٪ به ما گفتن که اطلاعاتی از ندیم و نمیتونیم دستگیرش کنیم چون دوست رئیس هستن با داد گفتم:اینجا مگه مرکز نیست پس چرا هوففف . داشت میومدم بیرون صدای پچ پچ اومد که میگفتن : برای چی میخاد اطلاعاتشو بیاید چیزی نگیم واگرنه رئیس ما رو میکشه . اومدم بیرون نگاه واقعا یه ملت ازش میترسن چرا نمیتونم اطلاعاتی ازش بدست بیارم+ آها فهمیدم باید برم پیش اونی اون بلده هک کنه شاید اطلاعاتی بدست آورد گوشی نداشتم گوشیمو ازم گرفته بود با تلفن شهری بهش رنگ زدم و گفت برم کافه همیشگی.......+ اونیییییی ( علامت اونیش £ ) £ هزار بار بهت گفتم نگو اونی من لیام + اوکی اونی لیا £ لجباز خب چیکارم داشتی + خب میدونی که یه نفر منو به عنوان پدر خوندگی قبول کرده اما من نمیشناسمش و ماسک زده £ تو خونه هم میزنه + ارع £ خب خب + بعد شش تا دوست داره و یه زیر دست دختر £ خب + بعد خیلی خشنه همه ازش میترسن و برای هر چیزی قانون گذاشته و اگر از قانون شکنی کنی تنبیه داره بعد من یواشکی.......
راهمو گرفتم خدا خدا قلبم داره میاد از ترس تو گلوم + یه لحظه وایسا. رفتم جلوش + تر رو خدا اونپسر رو نجات بده _ که چی بشه + تو میتونی یه چیزی بهشونبگی تر رو خدا درست باید یه تنبیه دیگه بشه اما مرگ نه _ اسرار نکن ٪ قربان پسره رو کجا دفنکنیم _ قبرستون سوال داره . چشمام پر از اشک شد + متاسفم برات . بی توجه رفت اشک هامو پاک کردم یه لباس گشاد با کلاه باکلت پوشیدم ( میزارم عکسشو ) از عمارت یواشکی اومدم بیرون رفتم سمت کلانتری......+ سلام آقا اطلاعات کسی رو میخواستم ٪ اسمشون + جانگ هوسوک ٪جا...جانگ هوسوک + بله چیزی شده ٪ من نمیتونم اطلاعات بهتون بدم + چرا ٪ به ما گفتن که اطلاعاتی از ندیم و نمیتونیم دستگیرش کنیم چون دوست رئیس هستن با داد گفتم:اینجا مگه مرکز نیست پس چرا هوففف . داشت میومدم بیرون صدای پچ پچ اومد که میگفتن : برای چی میخاد اطلاعاتشو بیاید چیزی نگیم واگرنه رئیس ما رو میکشه . اومدم بیرون نگاه واقعا یه ملت ازش میترسن چرا نمیتونم اطلاعاتی ازش بدست بیارم+ آها فهمیدم باید برم پیش اونی اون بلده هک کنه شاید اطلاعاتی بدست آورد گوشی نداشتم گوشیمو ازم گرفته بود با تلفن شهری بهش رنگ زدم و گفت برم کافه همیشگی.......+ اونیییییی ( علامت اونیش £ ) £ هزار بار بهت گفتم نگو اونی من لیام + اوکی اونی لیا £ لجباز خب چیکارم داشتی + خب میدونی که یه نفر منو به عنوان پدر خوندگی قبول کرده اما من نمیشناسمش و ماسک زده £ تو خونه هم میزنه + ارع £ خب خب + بعد شش تا دوست داره و یه زیر دست دختر £ خب + بعد خیلی خشنه همه ازش میترسن و برای هر چیزی قانون گذاشته و اگر از قانون شکنی کنی تنبیه داره بعد من یواشکی.......
۳۷.۹k
۲۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.