درخواستی
#درخواستی
وقتی پریود میشی《کوک》
(ویو ات )
صبح از شدت دل درد بیدار شدم یه نگاه انداختم دیدم بله پریودم و پس داده به تخت میخواستم بلند شم که یکی دستمو گرفت
کوک: چیشده
ات: ه..هیچی
کوک :خب بگووو دیگهه
ات: پ..پریودم
کوک: خب بیبی اشکالی نداره که
ات: ا..اما ت..تختمون (خجالت )
(ویو کوک)
یه نگاهی به تخت کردم دیدم یه زره خون روشه بهش گفتم اشکالی نداره بیبی بغلش کردم بردمش تو حموم شیر آب رو واز کردم وقتی وان پر شد ات رو بغلش کردم باهم رفتیم تو وان ات رو گذاشتم رو پاهام و شروع کردم به ماساژ دادن دلش سرش رو گذاشت رو سینم
(بعد ۳۰ مین )
کوک: ات ات نگاهش کردم دیدم خوابش برده بغلش کردم حوله رو پیچیدم دورش بعد یکی از هودی گشاد هامو با یه شلوارک پوشوندم بهش
موهاشو خشک کردم رو تختمون هم شستم و یکی جدید انداختم خوابوندمش
بعد رفتم براش کلی خوراکي و خرس و عروسک سفارش دادم
(بعد ۱۰ مین )
*دینگ دینگ*
(ویو کوک)
رفتم در رو واز کردم چیز هایی که براش خریده بودم رو میز چیدم رفتم بالا و منتظر شدم که بیدار بشه
(ویو ات )
کم کم چشمامو وا کردم دیدم کوک بغلمه داره دلمو ماساژ میده
کوک :حالت خوبه پرنسسم
ات :اوهوم کوکییی جونم
کوک: بله
ات: ميگما من دلم یه چیزی میخواد
کوک :چی دلت میخواد
ات :کلی شکلات🥺
کوک :(خنده )
ات :خوب مگه چیهههه دلم میخواددد
کوک: بیا بریم پایین
ات :؟؟؟؟؟
(ویو ات )
رفتم پایین دیدم کلی شکلات و عروسک و لوازم آرایشی رو میز
ات: اینااااا مال منههههه (ذوق )
کوک: نه
ات: اها باشه (ناراحت )
کوک: واییی بیبی کوچولوی من چقدر آخه زود باور میکنی اینا رو من همشو برای تو خریدم
ات :هوراااااااا خیلیییییی دوستتتتتتت داررممممم
کوک: منممممم
ات: من بیشتر
کوک :من بیشتر تر
ات: من خیلی بیشتر تر تر تررررر
کوک :من به اندازه کلللل دنیاااااا
ات: خب دیگه کم آوردم ولی من خیلی دوست دارم حالا بریم شکلللللاتتتتتت بخوریممممم
(پرش زمانی به ۱ ساعت)
(ویو ات )
بعد از این که خوراکی ها رو خوریم کوک منو بغل کرد برد بالا گذاشتم رو تخت یه فیلم گذاشت
ات :کوکی دلمو ماساژ میدی( کیوت )
کوک: به رو چشم
(ویو کوک)
دلش رو ماساژ دادم و دوباره تو بغلم خوابش برد دیگه چشم های خودمم سنگین شده بود چشمام رو بستم و ديگه هیچی حس نکردم
♡پایان♡
وقتی پریود میشی《کوک》
(ویو ات )
صبح از شدت دل درد بیدار شدم یه نگاه انداختم دیدم بله پریودم و پس داده به تخت میخواستم بلند شم که یکی دستمو گرفت
کوک: چیشده
ات: ه..هیچی
کوک :خب بگووو دیگهه
ات: پ..پریودم
کوک: خب بیبی اشکالی نداره که
ات: ا..اما ت..تختمون (خجالت )
(ویو کوک)
یه نگاهی به تخت کردم دیدم یه زره خون روشه بهش گفتم اشکالی نداره بیبی بغلش کردم بردمش تو حموم شیر آب رو واز کردم وقتی وان پر شد ات رو بغلش کردم باهم رفتیم تو وان ات رو گذاشتم رو پاهام و شروع کردم به ماساژ دادن دلش سرش رو گذاشت رو سینم
(بعد ۳۰ مین )
کوک: ات ات نگاهش کردم دیدم خوابش برده بغلش کردم حوله رو پیچیدم دورش بعد یکی از هودی گشاد هامو با یه شلوارک پوشوندم بهش
موهاشو خشک کردم رو تختمون هم شستم و یکی جدید انداختم خوابوندمش
بعد رفتم براش کلی خوراکي و خرس و عروسک سفارش دادم
(بعد ۱۰ مین )
*دینگ دینگ*
(ویو کوک)
رفتم در رو واز کردم چیز هایی که براش خریده بودم رو میز چیدم رفتم بالا و منتظر شدم که بیدار بشه
(ویو ات )
کم کم چشمامو وا کردم دیدم کوک بغلمه داره دلمو ماساژ میده
کوک :حالت خوبه پرنسسم
ات :اوهوم کوکییی جونم
کوک: بله
ات: ميگما من دلم یه چیزی میخواد
کوک :چی دلت میخواد
ات :کلی شکلات🥺
کوک :(خنده )
ات :خوب مگه چیهههه دلم میخواددد
کوک: بیا بریم پایین
ات :؟؟؟؟؟
(ویو ات )
رفتم پایین دیدم کلی شکلات و عروسک و لوازم آرایشی رو میز
ات: اینااااا مال منههههه (ذوق )
کوک: نه
ات: اها باشه (ناراحت )
کوک: واییی بیبی کوچولوی من چقدر آخه زود باور میکنی اینا رو من همشو برای تو خریدم
ات :هوراااااااا خیلیییییی دوستتتتتتت داررممممم
کوک: منممممم
ات: من بیشتر
کوک :من بیشتر تر
ات: من خیلی بیشتر تر تر تررررر
کوک :من به اندازه کلللل دنیاااااا
ات: خب دیگه کم آوردم ولی من خیلی دوست دارم حالا بریم شکلللللاتتتتتت بخوریممممم
(پرش زمانی به ۱ ساعت)
(ویو ات )
بعد از این که خوراکی ها رو خوریم کوک منو بغل کرد برد بالا گذاشتم رو تخت یه فیلم گذاشت
ات :کوکی دلمو ماساژ میدی( کیوت )
کوک: به رو چشم
(ویو کوک)
دلش رو ماساژ دادم و دوباره تو بغلم خوابش برد دیگه چشم های خودمم سنگین شده بود چشمام رو بستم و ديگه هیچی حس نکردم
♡پایان♡
۵۰.۸k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.