میراث ابدی۲ 💜پــارت۱۹💜 کپ👇

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میورانگ: شوگا ول کن دستمو. برم ببینم مامانمینا چی میگن!
*جانگکوک
دایی: الهی من فدات بشم خواهرکم.
بابا: هیییی. زن منه ها.
دایی: تو خفه قبل اینکه زن تو باشه خواهر کوچیکه منه.
بابا: ادبت کجا رفت یهو؟
دایی: به نا کجا آباد.
بابا: خواهرتو دیدی باز؟
دایی: آره مشکلی داری؟
او مای گاد دعواهای دوماد برادرزنی. جووون حال میده ها...........
عمو جیمین: باز جنگ جهانیامون شروع شد.
بنگ چان: نه که با حضور جناب سان جنگ نداشتیم.
عمو جیهوپ: چیشد از جناب سان جیهوپ حالا شدیم جناب سان؟ هااا
بوگوم: انگار ما اینجا نیستیم. جانگکوک بلند شو بریم.
ــ موافقم.
بلند شدیم. مادرمون چنان نگاهی بهمون کردن که ***** آره. اگه بخندی انشالله به سرت بیاد. با پشیمونی نشستیم........
بابا: مانیا من اون شـ..
مامان: همه چیو میدونم.
بابا: از کجا؟
مامان: فهمیدم که اینجام.
بنگ چان: مانیا میدونی پسرت..
مامان: میدونم پسرم پادشاه آینده شیلا و میراث ابدیه تاریخ شیلاست.
دایی: میراث ابدی؟
مامان کاغذی را روی میز گذاشت..........
بابا: این چیه؟
مامان: این آخرین نامه پیشگوی اعظم به پادشاه هشتم بود. پدر فقط اون طومارو دیده بود ولی اینو نتونسته بود پیدا کنه.
بابا: تو این چی نوشته؟
دایی کاغذ را برداشت و بلند خواند..........
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #میراث_ابدی۲