(برده ارباب) پارت ۴
از زبان لونا
اینقدر همونجا گریه کردم که خوابم برد
فردا از خواب بلند شدم رفتم جلو آینه زیر چشمام پف کرده بود بسکه گریه کرده بودم رفتم آب زدم به صورتم و لباسامو عوض کردم و رفتم پایین تو آشپز خونه تا برای ارباب صبحونه آماده کنم داشتم صبحونه آماده میکردم که اجوما اومد (علامت اجوما٪)
٪دخترم آماده کردی همه چیزو الان میاد پایین دیگه
_اره آمادس
٪خوبه
که دیدیم سر کلمه ی ارباب پیدا شد تعظیم کردیم و رفت نشست و براش بردیم بعد صبحانه بلند شد که بره رفتم سمتش و گفتم
_ارباب
+چیه؟
_میشه امروز عصر برم بیرون
+نه نمیشه میخوای بری کجا
_هیجا فقط یکم حوصلم سر رفته بود چشم نمیرم
+عصر زود تر میام با هم میریم
_چشم ممنون خدافظ (لبخند)
از زبان لونا
بعد سرشو تکون داد و رفت
تو دلم ذوق کمی کردم
آخه هیچوقت اینجوری حرف نمیزد
از زبان ته
چرا من اینجوری شدم چرا هر وقت با این دختره حرف میزنم اینقدر قلبم تند تند میزنه اععع لعنت بهت لونا
لایک فراموش نشه بالای ۴۰ تا باشه مرسی❤️❤️❤️
اینقدر همونجا گریه کردم که خوابم برد
فردا از خواب بلند شدم رفتم جلو آینه زیر چشمام پف کرده بود بسکه گریه کرده بودم رفتم آب زدم به صورتم و لباسامو عوض کردم و رفتم پایین تو آشپز خونه تا برای ارباب صبحونه آماده کنم داشتم صبحونه آماده میکردم که اجوما اومد (علامت اجوما٪)
٪دخترم آماده کردی همه چیزو الان میاد پایین دیگه
_اره آمادس
٪خوبه
که دیدیم سر کلمه ی ارباب پیدا شد تعظیم کردیم و رفت نشست و براش بردیم بعد صبحانه بلند شد که بره رفتم سمتش و گفتم
_ارباب
+چیه؟
_میشه امروز عصر برم بیرون
+نه نمیشه میخوای بری کجا
_هیجا فقط یکم حوصلم سر رفته بود چشم نمیرم
+عصر زود تر میام با هم میریم
_چشم ممنون خدافظ (لبخند)
از زبان لونا
بعد سرشو تکون داد و رفت
تو دلم ذوق کمی کردم
آخه هیچوقت اینجوری حرف نمیزد
از زبان ته
چرا من اینجوری شدم چرا هر وقت با این دختره حرف میزنم اینقدر قلبم تند تند میزنه اععع لعنت بهت لونا
لایک فراموش نشه بالای ۴۰ تا باشه مرسی❤️❤️❤️
۲۰.۴k
۰۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.