فیک مافیای سرد part : 4
جین : خب اون دختره ا/ت پدرش انتونی دنلیکه صاحب یه شرکت و با مافیاها قمار میکنه و تاحالا از کسی نباخته
- هه ولی قراره امشب ببازه
جین : چی!
- ها هیچی پدرم زنگ زد و گفت قراره با انتونی دنلیک قمار کنم
جین : اوو سر چی میخوای باهاش قمار کنی
- فعلا نمیدونم
جین : به نظرم سر ا/ت قمار کن
- نه نمیتونم سر اون قمار کنم چون پدر اون با پدرم یه جورایی دوسته بزار به وقتش
جین : باشه داشی خب من گشنمه چی میخوری درست کنم
- چی میگی برو بیرون ببینم میخوام برم آماده شم شب خوبی در انتظارمه برو برو
نویسنده *
کوک جین رو از خونه بیرون کرد و رفت آماده شد
ا/ت *
بعد از مدرسه رفتم خونه دیدم مامانم داره صدام میکنه
م/ت : ا/ت برو اون لباسی رو که تو اتاقت گذاشتم بپوش قراره شب با بابات بری پارتی
+ چی مامان ولی من از اینجور جاها خوشم نمیاد
م/ت : همین که گفتم
+ باشه ایشش
* چند ساعت بعد *
پ/ت : ا/ت برو آماده شو ساعت 9 میخوایم بریم
+ باشه ولی من اونجا چیکار کنم حوصله ام سر میره
پ/ت : من قراره برم قمار کنم تو هم برو اون پرونده های شرکتم رو جمع کن
+ آها باشه
ا/ت *
رفتم یه دوش 30 مینی گرفتم و رفتم یه آرایش لایت کردم و لباسم رو پوشیدم و موهام هم باز گذاشتم و آخرشو رو هم حالت دادم دیگه ساعت 8 بود رفتم تو گوشیم یه زره چرخ زدم دیدم ساعت 9
پ/ت : ا/ت بیا پایین باید بریم
+ اومدممم
کوک *
رفتم آماده شدم و رفتم دنبال پدرم و باهم به بار رفتیم وقتی رسیدیم هنوز خبری از دنلیک نبود که دیدم در باز شد و آقای دنلیک و ا/ت وارد شدن من و پدرم رفتیم جلو و سلام دادیم من به ا/ت یه چشمک زدم یه جور نگام میکرد انگار جن دیده بود و رفتیم سر یه میز نشستیم
ا/ت *
وقتی وارد شدیم دیدم جونگ کوک با پدرش اومد سمت مون وای این اینجا چیکار میکنه وایییییی نکنه این میخواد با بابام قمار کنه ای کاش به حرف یونا و نانسی گوش میکردم اگر بخواد روی من قمار کنه چی داشتم از استرس میلرزیدم
ادامه دارد .......
اسلاید دوم لباس ا/ت
اسلاید سوم لباس کوک
- هه ولی قراره امشب ببازه
جین : چی!
- ها هیچی پدرم زنگ زد و گفت قراره با انتونی دنلیک قمار کنم
جین : اوو سر چی میخوای باهاش قمار کنی
- فعلا نمیدونم
جین : به نظرم سر ا/ت قمار کن
- نه نمیتونم سر اون قمار کنم چون پدر اون با پدرم یه جورایی دوسته بزار به وقتش
جین : باشه داشی خب من گشنمه چی میخوری درست کنم
- چی میگی برو بیرون ببینم میخوام برم آماده شم شب خوبی در انتظارمه برو برو
نویسنده *
کوک جین رو از خونه بیرون کرد و رفت آماده شد
ا/ت *
بعد از مدرسه رفتم خونه دیدم مامانم داره صدام میکنه
م/ت : ا/ت برو اون لباسی رو که تو اتاقت گذاشتم بپوش قراره شب با بابات بری پارتی
+ چی مامان ولی من از اینجور جاها خوشم نمیاد
م/ت : همین که گفتم
+ باشه ایشش
* چند ساعت بعد *
پ/ت : ا/ت برو آماده شو ساعت 9 میخوایم بریم
+ باشه ولی من اونجا چیکار کنم حوصله ام سر میره
پ/ت : من قراره برم قمار کنم تو هم برو اون پرونده های شرکتم رو جمع کن
+ آها باشه
ا/ت *
رفتم یه دوش 30 مینی گرفتم و رفتم یه آرایش لایت کردم و لباسم رو پوشیدم و موهام هم باز گذاشتم و آخرشو رو هم حالت دادم دیگه ساعت 8 بود رفتم تو گوشیم یه زره چرخ زدم دیدم ساعت 9
پ/ت : ا/ت بیا پایین باید بریم
+ اومدممم
کوک *
رفتم آماده شدم و رفتم دنبال پدرم و باهم به بار رفتیم وقتی رسیدیم هنوز خبری از دنلیک نبود که دیدم در باز شد و آقای دنلیک و ا/ت وارد شدن من و پدرم رفتیم جلو و سلام دادیم من به ا/ت یه چشمک زدم یه جور نگام میکرد انگار جن دیده بود و رفتیم سر یه میز نشستیم
ا/ت *
وقتی وارد شدیم دیدم جونگ کوک با پدرش اومد سمت مون وای این اینجا چیکار میکنه وایییییی نکنه این میخواد با بابام قمار کنه ای کاش به حرف یونا و نانسی گوش میکردم اگر بخواد روی من قمار کنه چی داشتم از استرس میلرزیدم
ادامه دارد .......
اسلاید دوم لباس ا/ت
اسلاید سوم لباس کوک
۱۷.۹k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.