پارت ۲۱
تابع قوانین جمهوری اسلامی
_ چان من هرطور شده ات رو برمیگردونم
بنگچان: منم اومدم بهت بگم جاشو پیدا کردیم
_ ممنونم چان تو یجی رو سرگرم کن من میرم ات رو بیارم
سوار ماشینم شدم و رفتم دنبال ات ، ماشینم رو اطراف جنگل پارک کردم و از پنجره ی ویلا بی سروصدا وارد شدم و به اتاق ات رسیدم درو باز کردم و با ات که غرق در خوابه مواجه شدم لبخندی زدم و گونشو نوازش کردم که یهو بیدار شد میخواست جیغ بزنه که جلوی دهنشو گرفتم
_ هیش...اگه صدایی ازت دربیاد قسم میخورم تک تکشونو میکشم
ویو ات:
میدونستم اینکارو میکنه پس به حرفش گوش دادم
هوانگ هیونجین خواهش میکنم برو نمیخوامت
_ ات عشقم بیا بریم همین الان
هیونجین تو دیگه برای من مهم نیستی برو دیگه عاشقت نیستم
_ ات روانیم نکن یکاری نکن بزنم همشونو بکشما
درحالی که اشک از چشمام بیرون میزد دستمو گرفت و از پنجره کشید پایین و با خودش بردم
کمکم کنید هوانگ هیونجین اومده کمک کمک
با صدای من همه ی بادیگاردا اومدن و روی هیونجین اسلحه کشیدن اومد اومد جلوم و با پوزخندی عصبی گفت
_ ات عشقم هنوزم عوض نشدی همونقدر لجبازی ،باشه اگه دلت میخواد خونریزی ببینی نشونت میدم
و همه ی اونارو کشت
نه...چیکار کردی روانی هق هق ازت متنفرم ازت بدم میاد لعنت بهت هوانگ هیونجین
اینو گفتم و قلبم تیر کشید و بیهوش شدم و توی بغل هیونجین افتادم، بیدار که شدم تو یه جای خیلی تاریک بودم چشمام اذیت میشدن میخواستم دست و پامو تکون بدم که فهمیدم بسته شدم چندتا پلک پشت سر هم زدم تا چشمام عادت کنه همینطور که پلک میزدم دستی روی رون های پام کشیده شد
ولم کن هوانگ هیونجین
_ ات دلم برای طعم این بدن تنگ شده بود
تویه حرکت لباسامو از تنم درآورد و شروع به بوسیدن و دستمالی کردنم کرد رفت سراغ پایین تنم و تا میخواست کاری کنه صدای آشنایی به گوشم رسید صدای یجی بود
° ات کجایی هوانگ هیونجین بیا پایین
_ همینجا بمون عشقم الان میام
هوانگ هیونجین ولم کن چرا نمیفهمی دیگه عاشقت نیستم با این کارات فقط داری منو از خودت متنفر تر میکنی
_ ات تو عاشق منی بودی و باید بمونی
هوانگ هیونجین عشق اجباری پایانی نداره
_ داره ات داره
حالا میبینیم
هیونجین رفت پایین و تا با یجی حرف بزنه
ویو یجی
هیونجین از اتاقی اومد بیرون
° هیونجین ات کجاس ولش کن دیگه نمیخوادت چرا نمیفهمی ها ؟
_ مجبورش میکنم دوستم داشته باشه
° حق نداری هیونجین بهت اجازه ی اینکارو نمیدم....
_ چان من هرطور شده ات رو برمیگردونم
بنگچان: منم اومدم بهت بگم جاشو پیدا کردیم
_ ممنونم چان تو یجی رو سرگرم کن من میرم ات رو بیارم
سوار ماشینم شدم و رفتم دنبال ات ، ماشینم رو اطراف جنگل پارک کردم و از پنجره ی ویلا بی سروصدا وارد شدم و به اتاق ات رسیدم درو باز کردم و با ات که غرق در خوابه مواجه شدم لبخندی زدم و گونشو نوازش کردم که یهو بیدار شد میخواست جیغ بزنه که جلوی دهنشو گرفتم
_ هیش...اگه صدایی ازت دربیاد قسم میخورم تک تکشونو میکشم
ویو ات:
میدونستم اینکارو میکنه پس به حرفش گوش دادم
هوانگ هیونجین خواهش میکنم برو نمیخوامت
_ ات عشقم بیا بریم همین الان
هیونجین تو دیگه برای من مهم نیستی برو دیگه عاشقت نیستم
_ ات روانیم نکن یکاری نکن بزنم همشونو بکشما
درحالی که اشک از چشمام بیرون میزد دستمو گرفت و از پنجره کشید پایین و با خودش بردم
کمکم کنید هوانگ هیونجین اومده کمک کمک
با صدای من همه ی بادیگاردا اومدن و روی هیونجین اسلحه کشیدن اومد اومد جلوم و با پوزخندی عصبی گفت
_ ات عشقم هنوزم عوض نشدی همونقدر لجبازی ،باشه اگه دلت میخواد خونریزی ببینی نشونت میدم
و همه ی اونارو کشت
نه...چیکار کردی روانی هق هق ازت متنفرم ازت بدم میاد لعنت بهت هوانگ هیونجین
اینو گفتم و قلبم تیر کشید و بیهوش شدم و توی بغل هیونجین افتادم، بیدار که شدم تو یه جای خیلی تاریک بودم چشمام اذیت میشدن میخواستم دست و پامو تکون بدم که فهمیدم بسته شدم چندتا پلک پشت سر هم زدم تا چشمام عادت کنه همینطور که پلک میزدم دستی روی رون های پام کشیده شد
ولم کن هوانگ هیونجین
_ ات دلم برای طعم این بدن تنگ شده بود
تویه حرکت لباسامو از تنم درآورد و شروع به بوسیدن و دستمالی کردنم کرد رفت سراغ پایین تنم و تا میخواست کاری کنه صدای آشنایی به گوشم رسید صدای یجی بود
° ات کجایی هوانگ هیونجین بیا پایین
_ همینجا بمون عشقم الان میام
هوانگ هیونجین ولم کن چرا نمیفهمی دیگه عاشقت نیستم با این کارات فقط داری منو از خودت متنفر تر میکنی
_ ات تو عاشق منی بودی و باید بمونی
هوانگ هیونجین عشق اجباری پایانی نداره
_ داره ات داره
حالا میبینیم
هیونجین رفت پایین و تا با یجی حرف بزنه
ویو یجی
هیونجین از اتاقی اومد بیرون
° هیونجین ات کجاس ولش کن دیگه نمیخوادت چرا نمیفهمی ها ؟
_ مجبورش میکنم دوستم داشته باشه
° حق نداری هیونجین بهت اجازه ی اینکارو نمیدم....
۲.۱k
۱۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.