دختر فراموش شده part 22
دختر فراموش شده
پارت 22
+ اینجا کجاست ؟
& وقتی بری میفهمی پسرم !
+ باشه ممنون
& اگه مشکلت حل نشد باهام تماس بگیر شمارم رو مدیر برنامتون داره
لبخندی زدم
+ باشه ممنون
ادرسو گرفتم و از اتاق خارج شدم تو اینجور موقع ها فقط تهیونگ میتونست کمکم کنه هر چی نباشه از دبیرستان با هم بودیم ...
+ وی
/ هوم بله ؟
+ میای تا یه جایی بریم برگردیم ؟
/ یجور میگی انگار میخای بری سر کوچه سوپری چیپس بخری برگردی :/
+ مشاوره یه ادرس داده گفته برم اونجا رو ببینم برام مناسبه
/ شرط میبندم تیمارستانه ( جررر )
+ اصن حالا که اینجور شد با کوک میرم
/ نه نههه خودم میام
+ باشه اقای حسود ...
با مدیر برنامه هماهنگ کردیم و قرار شد یه بادیگارد همرامون بیاد و البته قرار شد جای شلوغ هم نریم !
سوار ماشین شدیم و بعد از چند دقیقه رسیدیم به همون پلاکی که اقای برین گفته بود ...
وقتی پیاده شدم با دیدن تابلو نگاهی به تهیونگ کردم ...
+ معنی این کلمه چیه ؟
تهیونگ نگاهی به بالا کرد
/ چمیدونم منم اولین باره میبینمش
+ خاک تو سرت کنن با این اینگیلیسیت
در باز بود وارد شدیم شبیهه خونه نبود بیشتر شبیه مهد کودک بود یه مکان عمومی ....
+ تف قرار بود نیایم مکان عمومی !
/ تو عم باز حرفای این مدیر برنامه چرت گو رو جدی گرفتیا !
+ خب حالا بیا بریم تو ...
بادیگارد تو ماشین منتظر موند پس راحت میتونستیم حرف بزنیم ...
یه حیاط بزرگ بود که از چمن پوشیده شده بود وسایل بازی و سرسره و تاب
/ داش مثل این که جدن ادرس مهد کودکو داده !
+ عاره فک کنم :/
/ فکر نمیکردم اونم بفهمه تو پنج سالته :/
+ تهیونگ تو تا کتک نخوری عادم نمیشیاااا
/ باشه باشه غلط کردم ...
صدایی شبیه زنگ کلیسا بلند شد که بامکث صدا میداد
دنگ...دنگ ...دنگ
و بچه ها دویدن تو حیاط پشت سرشون زنی که بنظر مدیر میومد و چوبی توی دستش بود با دیدن ما سمتمون اومد ...
گفت :خوش اومدین .... اومدین با بچه ها بازی کنید یا به فرزند خوندگی قبولشون کنید ؟
تهیونگ پقی زد زیر خنده و به کره ای گفت
/ وای داش اینجا که یتیم خونست تو هر چی باشی مال بابا شدن نیستی ... :/😂
با دیدن نگاه مشکوکانه مدیر جواب دادم
+ اومدیم با بچه ها بازی کنیم
اخمای مدیر باز شد و لبخندی زد : بفرمایید
و ما رو به سمت بچه ه راهنمایی کرد...
دختر بچه ای تک و تنها برعکس بقیه بچه ها روی نیمکت نشسته بود و نگاهشو به زمین دوخته بود توجهمو جلب کرد... رفتم سمتش و تهیونگم رفت تو زمین شن و داشت با بچه ها بازی میکرد ... البته که خودشم یه پا بچست !
کنار دخترک نشستم
+ سلام کوچولو !
دختر سرشو با تعجب بالا اورد و بعد از کمی برانداز کردن من دوباره سرشو انداخت پائین
+ نمیخای باهام حرف بزنی ؟
جواب داد
* سلام
+ خوبه ... اسمت چیه ؟
* سوزی
+ چه اسم قشنگی
سرشو بالا اورد
* اسم تو چیه ؟
- جیمین ... پارک جیمین
* اها
+ چرا اینجا تنها نشستی ؟
کمی مکث کرد
* شاید چون اینجا هیچکس دوست نداره با من بازی کنه !
تا خاستم جوابی بدم پسر بچه ای که یه توپ رنگی توی دستش بود اومد جلومون و خطاب به من گفت : چشمات یکم عجیبن اذیت نمیشی با این چشمای کوچولو ؟
در کمال تعجب دیدم دختر بچه کنار پرید بهش
* بی فرهنگ نژاد پرست ایشون اهل اسیا هستن و احتملا مال کشورای چین یا کره یا ژاپن یا تایوان یا...
پریدم وسط حرفش
+ کره ایم
لبخندی زد
*اها داشتم میگفتم ... چشمای بادومی که اتفاقا چشمای خیلی زیبایی هم هستن یک نوع نژادن قرار نیست تو بهش توهین کنی
من فقط مات مبهوت نگاهش میکردم خودم همچین جواب اماده ای در جواب یه نژاد پرست نداشتم حتی با اینکه این دختر امریکایی بود و بیشتر از 6 سال بهش نمیخورد چجوری این همه اطلاعات داشت ؟
پسر دهن کجی برای سوزی کرد و رفت
لبخندی زدم و صورتمو رو به روش بردم
+ ممنون
سوزی معترضانه گفت
* من نمیدونم شما اسیایی ها چرا مقابل نژاد پرستی سکوت میکنین !
+ اشتباه از ماعه خانم معلم فیلسوف دان
* من میخام جغرافی دان بشم نه فیلسوف دان
لپشو کشیدم
+ حتما بهش میرسی
پارت 22
+ اینجا کجاست ؟
& وقتی بری میفهمی پسرم !
+ باشه ممنون
& اگه مشکلت حل نشد باهام تماس بگیر شمارم رو مدیر برنامتون داره
لبخندی زدم
+ باشه ممنون
ادرسو گرفتم و از اتاق خارج شدم تو اینجور موقع ها فقط تهیونگ میتونست کمکم کنه هر چی نباشه از دبیرستان با هم بودیم ...
+ وی
/ هوم بله ؟
+ میای تا یه جایی بریم برگردیم ؟
/ یجور میگی انگار میخای بری سر کوچه سوپری چیپس بخری برگردی :/
+ مشاوره یه ادرس داده گفته برم اونجا رو ببینم برام مناسبه
/ شرط میبندم تیمارستانه ( جررر )
+ اصن حالا که اینجور شد با کوک میرم
/ نه نههه خودم میام
+ باشه اقای حسود ...
با مدیر برنامه هماهنگ کردیم و قرار شد یه بادیگارد همرامون بیاد و البته قرار شد جای شلوغ هم نریم !
سوار ماشین شدیم و بعد از چند دقیقه رسیدیم به همون پلاکی که اقای برین گفته بود ...
وقتی پیاده شدم با دیدن تابلو نگاهی به تهیونگ کردم ...
+ معنی این کلمه چیه ؟
تهیونگ نگاهی به بالا کرد
/ چمیدونم منم اولین باره میبینمش
+ خاک تو سرت کنن با این اینگیلیسیت
در باز بود وارد شدیم شبیهه خونه نبود بیشتر شبیه مهد کودک بود یه مکان عمومی ....
+ تف قرار بود نیایم مکان عمومی !
/ تو عم باز حرفای این مدیر برنامه چرت گو رو جدی گرفتیا !
+ خب حالا بیا بریم تو ...
بادیگارد تو ماشین منتظر موند پس راحت میتونستیم حرف بزنیم ...
یه حیاط بزرگ بود که از چمن پوشیده شده بود وسایل بازی و سرسره و تاب
/ داش مثل این که جدن ادرس مهد کودکو داده !
+ عاره فک کنم :/
/ فکر نمیکردم اونم بفهمه تو پنج سالته :/
+ تهیونگ تو تا کتک نخوری عادم نمیشیاااا
/ باشه باشه غلط کردم ...
صدایی شبیه زنگ کلیسا بلند شد که بامکث صدا میداد
دنگ...دنگ ...دنگ
و بچه ها دویدن تو حیاط پشت سرشون زنی که بنظر مدیر میومد و چوبی توی دستش بود با دیدن ما سمتمون اومد ...
گفت :خوش اومدین .... اومدین با بچه ها بازی کنید یا به فرزند خوندگی قبولشون کنید ؟
تهیونگ پقی زد زیر خنده و به کره ای گفت
/ وای داش اینجا که یتیم خونست تو هر چی باشی مال بابا شدن نیستی ... :/😂
با دیدن نگاه مشکوکانه مدیر جواب دادم
+ اومدیم با بچه ها بازی کنیم
اخمای مدیر باز شد و لبخندی زد : بفرمایید
و ما رو به سمت بچه ه راهنمایی کرد...
دختر بچه ای تک و تنها برعکس بقیه بچه ها روی نیمکت نشسته بود و نگاهشو به زمین دوخته بود توجهمو جلب کرد... رفتم سمتش و تهیونگم رفت تو زمین شن و داشت با بچه ها بازی میکرد ... البته که خودشم یه پا بچست !
کنار دخترک نشستم
+ سلام کوچولو !
دختر سرشو با تعجب بالا اورد و بعد از کمی برانداز کردن من دوباره سرشو انداخت پائین
+ نمیخای باهام حرف بزنی ؟
جواب داد
* سلام
+ خوبه ... اسمت چیه ؟
* سوزی
+ چه اسم قشنگی
سرشو بالا اورد
* اسم تو چیه ؟
- جیمین ... پارک جیمین
* اها
+ چرا اینجا تنها نشستی ؟
کمی مکث کرد
* شاید چون اینجا هیچکس دوست نداره با من بازی کنه !
تا خاستم جوابی بدم پسر بچه ای که یه توپ رنگی توی دستش بود اومد جلومون و خطاب به من گفت : چشمات یکم عجیبن اذیت نمیشی با این چشمای کوچولو ؟
در کمال تعجب دیدم دختر بچه کنار پرید بهش
* بی فرهنگ نژاد پرست ایشون اهل اسیا هستن و احتملا مال کشورای چین یا کره یا ژاپن یا تایوان یا...
پریدم وسط حرفش
+ کره ایم
لبخندی زد
*اها داشتم میگفتم ... چشمای بادومی که اتفاقا چشمای خیلی زیبایی هم هستن یک نوع نژادن قرار نیست تو بهش توهین کنی
من فقط مات مبهوت نگاهش میکردم خودم همچین جواب اماده ای در جواب یه نژاد پرست نداشتم حتی با اینکه این دختر امریکایی بود و بیشتر از 6 سال بهش نمیخورد چجوری این همه اطلاعات داشت ؟
پسر دهن کجی برای سوزی کرد و رفت
لبخندی زدم و صورتمو رو به روش بردم
+ ممنون
سوزی معترضانه گفت
* من نمیدونم شما اسیایی ها چرا مقابل نژاد پرستی سکوت میکنین !
+ اشتباه از ماعه خانم معلم فیلسوف دان
* من میخام جغرافی دان بشم نه فیلسوف دان
لپشو کشیدم
+ حتما بهش میرسی
۵۵.۴k
۱۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.