رمان:توکه میترسیدی از تاریکی پارت:③①
ارسلان:دیانا
دیانا:ها(با حالت مستی)
ارسلان:تو س.ی.ن.ه به این بزرگی داشتی چرا بهم نگفتی
دیانا:نمیدونم تو چقدر جذابی یه ماچ بده
ارسلان:حتما
لبم رو گذاشتم رو لبش 1مین فقط میمکیدم
دیانا:خیلی خستمه
ارسلان:باشه بخواب
بغلش کردم و کنارش لخت خوابیدم
دیانا:بلند شدم دیدم لختم ارسلانم لخته
ارسلانننننننننننن
ارسلان:وای ترسیدم چته
دیانا:چیکار کردی
ارسلان:هیچی فقط یکم با س.ی.ن.ه هات بازی کردم
دیانا:پس چرا یادم نمیاد
ارسلان:چون مست بودی
دیانا:چییییی
میفهمی اگه بچه تو شکمم باشه چی میشه هااااا
ارسلان:ببخشید
هی میزدم تو صورت خودم
دیانا:ارسلان بسه ارسلاننن بسه
رفتم بغلش کردم بسه عشقم بخشیدمت
ارسلان:واقعا
دیانا:اره
ارسلان:راستی اسم بچه اوردی میگم اسمشو چی بزاریم
دیانا:اگه پسر شد شروین اگه دختر شد دلوین(دوتا از اسمای موردعلاقه ی نویسنده🤤)
ارسلان:وایییی من دوست دارم زودتر بچمون دنیا بیاد
دیانا:منم
ارسلان:دعا میکنم بچمون سالم دنیا بیاد
دیانا:ایشاالله
دیانا:ها(با حالت مستی)
ارسلان:تو س.ی.ن.ه به این بزرگی داشتی چرا بهم نگفتی
دیانا:نمیدونم تو چقدر جذابی یه ماچ بده
ارسلان:حتما
لبم رو گذاشتم رو لبش 1مین فقط میمکیدم
دیانا:خیلی خستمه
ارسلان:باشه بخواب
بغلش کردم و کنارش لخت خوابیدم
دیانا:بلند شدم دیدم لختم ارسلانم لخته
ارسلانننننننننننن
ارسلان:وای ترسیدم چته
دیانا:چیکار کردی
ارسلان:هیچی فقط یکم با س.ی.ن.ه هات بازی کردم
دیانا:پس چرا یادم نمیاد
ارسلان:چون مست بودی
دیانا:چییییی
میفهمی اگه بچه تو شکمم باشه چی میشه هااااا
ارسلان:ببخشید
هی میزدم تو صورت خودم
دیانا:ارسلان بسه ارسلاننن بسه
رفتم بغلش کردم بسه عشقم بخشیدمت
ارسلان:واقعا
دیانا:اره
ارسلان:راستی اسم بچه اوردی میگم اسمشو چی بزاریم
دیانا:اگه پسر شد شروین اگه دختر شد دلوین(دوتا از اسمای موردعلاقه ی نویسنده🤤)
ارسلان:وایییی من دوست دارم زودتر بچمون دنیا بیاد
دیانا:منم
ارسلان:دعا میکنم بچمون سالم دنیا بیاد
دیانا:ایشاالله
۱.۷k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.