پارت 2

پارت 2

رمان گرو.... گانگیر من

اصلا فکرشم نکن که به روی خودم آوردم عصبی تر از خودش بهش خیره شدم مردک عوضی یعنی دوست پسر من یک اد.... مکش بود. خدای من این همه شک خیلی زیادیه دیگه

با تمسخر سر تا پامو نگاهی انداخت و گفت: کاش میتونستم بهت نشون بدم سرپیچی از دستور من یعنی چی اوقتی میگم نرو مدرسه و تو میری یعنی چیا ولی حتی توان کش.. تنتم ندارم

بازوم رو توی دستش فشار داد و اسل.. حه رو بیشتر به

پیشونیم فشرد.

ادامه داد نه اینکه دوستت داشته باشم نه لورای عزیز چون دستورشو ندارم

لهجه غلیظ ایتالیایی و چشمان آبی رنگش دل هر کسی رو میبرد. منم مثل هر دختر احمق دیگه ای حس کردم خاصم براش حس کردم انقدری خاص هستم که همچین پسری ازم

خوشش بیاد.

چشمای آبیش رو ازم گرفت و رو به افرادش با زبان ایتالیایی داد زد برید چک کنید ببینید پلیسا از خودمونن یا نه

از اونجایی که پدرم ایتالیایی بود خوب ایتالیایی میفهمیدم پدر و مادرم زندگی توی آمریکا محل تولد مادرم رو انتخاب کرده بودند.

یعنی پلیس بود اخباره باید پلیس باشه که به پلیسای بیرون

اینجا میگه شاید از خودمون باشن