بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت اول :
دین و سیاست، تیم فوتبال و یا مُد لباس نیست که طرفداری کم یا زیاد، در حقیقت یا ماهیت آن تأثیری بگذارد؛ لذا هیچ تفاوتی ندارد که جوانان، بزرگ ترها، روشنفکران، عوام و با چه شدت و ضعفی طرفدار یا مخالف آن می باشند.
در نظام عالم مادی جهان، بسیار فرق دارد که مردمانی در دیاری، طرفدار فرهنگ بومی باشند، یا وارداتی - طرفدار خوراک بومی باشند و یا فست فوت- طرفدار خانههای یک طبقه باشند و یا آپارتمان و برج و اما هیچ تفاوتی ندارد که طرفدار خورشید باشند و یا ماه طرفدار شب باشند و یا روز طرفدار سرما باشند و یا گرما.
وحدت دین با سیاست هر دینی و هر سیاستی نیز چنین است؛ دین و سیاست، هر دو یک حقیقت هستند و قابل تجزیه و تفکیک نمی باشند، حال خواه عدهای طرفدار وحدت آنها باشند و یا عدهای طرفدار جدایی آنها.
انزوا - هم چنین دقت شود که انزوای یک دین نیز با شعارهای تبلیغاتی دروغین، از بین نمی رود؛ بلکه دین هر دینی، وقتی تجزیه شد؛ وقتی به یک عرصه مثلاً عبادات شخصی یا مناسک جمعی محدود شد، حتماً دچار انزوا میگردد. ممکن است که جمعیتی چند صد میلیونی، یا حتی میلیاردی، اسم یک دینی اسلام، مسیحیت،بودایی، هندو و ... را روی خود بگذارند، اما واقع این است که آن دین به انزوا رفته است، چرا که مردمش در خرافه پیرو آن هستند و در عمل پیرو فرهنگها و ادیان دیگر.
دین - دین، فقط اسلام یا مسیحیت و ادیان هندویی و بودایی نمیباشد، بلکه هر گونه جهانبینی و ایدئولوژی؛ یا بایدها و نبایدها، قوانین، حقوق و احکام منطبق بر آن جهان - بینی، یک نوع دین است. خواه اسلام باشد، یا لیبرالیسم، مارکسیسم، لائیسم، هگلیسم، ماکیاولیسم، پست مدرنیسم- و یا هر نوع ایسم دیگری.
پس، همگان دین دارند، حتی کفار؛ چنان که در کلام وحی فرمود که به کفار بگو: لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ (سوره لکافرون آیه 6)یعنی بگو: دین شما برای خودتان و دین من برای خودم. بنابراین، همگان دین دارند و کسی را گریزی از نوعی دین نیست، چه حق باشد و چه باطل.
سیاست – سیاست یعنی چگونگی موضعگیری و تدبیر در هر امری برای رسیدن به هدف؛حال خواه امورشخصی باشد،یاحکومتی و چگونگی اداره یک جامعه در گذشته مباحث اخلاقی نیز تحت عنوان سیاسات طرح و تدریس میشد، چرا که اخلاق نیز همان موضعگیری و در سیاست چگونگی تدبیر برای اجرای مواضع نیز اضافه میشود.
بنابر این، همگان چه بخواهند و چه نخواهند، سیاسی هستند و نوعی سیاست دارند؛ چنان که در امور حکومتی و اجرایی نیز چارهای از سیاست ندارند و هر موضعی که بگیرند، خودش نوعی سیاست است.(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت اول :
دین و سیاست، تیم فوتبال و یا مُد لباس نیست که طرفداری کم یا زیاد، در حقیقت یا ماهیت آن تأثیری بگذارد؛ لذا هیچ تفاوتی ندارد که جوانان، بزرگ ترها، روشنفکران، عوام و با چه شدت و ضعفی طرفدار یا مخالف آن می باشند.
در نظام عالم مادی جهان، بسیار فرق دارد که مردمانی در دیاری، طرفدار فرهنگ بومی باشند، یا وارداتی - طرفدار خوراک بومی باشند و یا فست فوت- طرفدار خانههای یک طبقه باشند و یا آپارتمان و برج و اما هیچ تفاوتی ندارد که طرفدار خورشید باشند و یا ماه طرفدار شب باشند و یا روز طرفدار سرما باشند و یا گرما.
وحدت دین با سیاست هر دینی و هر سیاستی نیز چنین است؛ دین و سیاست، هر دو یک حقیقت هستند و قابل تجزیه و تفکیک نمی باشند، حال خواه عدهای طرفدار وحدت آنها باشند و یا عدهای طرفدار جدایی آنها.
انزوا - هم چنین دقت شود که انزوای یک دین نیز با شعارهای تبلیغاتی دروغین، از بین نمی رود؛ بلکه دین هر دینی، وقتی تجزیه شد؛ وقتی به یک عرصه مثلاً عبادات شخصی یا مناسک جمعی محدود شد، حتماً دچار انزوا میگردد. ممکن است که جمعیتی چند صد میلیونی، یا حتی میلیاردی، اسم یک دینی اسلام، مسیحیت،بودایی، هندو و ... را روی خود بگذارند، اما واقع این است که آن دین به انزوا رفته است، چرا که مردمش در خرافه پیرو آن هستند و در عمل پیرو فرهنگها و ادیان دیگر.
دین - دین، فقط اسلام یا مسیحیت و ادیان هندویی و بودایی نمیباشد، بلکه هر گونه جهانبینی و ایدئولوژی؛ یا بایدها و نبایدها، قوانین، حقوق و احکام منطبق بر آن جهان - بینی، یک نوع دین است. خواه اسلام باشد، یا لیبرالیسم، مارکسیسم، لائیسم، هگلیسم، ماکیاولیسم، پست مدرنیسم- و یا هر نوع ایسم دیگری.
پس، همگان دین دارند، حتی کفار؛ چنان که در کلام وحی فرمود که به کفار بگو: لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ (سوره لکافرون آیه 6)یعنی بگو: دین شما برای خودتان و دین من برای خودم. بنابراین، همگان دین دارند و کسی را گریزی از نوعی دین نیست، چه حق باشد و چه باطل.
سیاست – سیاست یعنی چگونگی موضعگیری و تدبیر در هر امری برای رسیدن به هدف؛حال خواه امورشخصی باشد،یاحکومتی و چگونگی اداره یک جامعه در گذشته مباحث اخلاقی نیز تحت عنوان سیاسات طرح و تدریس میشد، چرا که اخلاق نیز همان موضعگیری و در سیاست چگونگی تدبیر برای اجرای مواضع نیز اضافه میشود.
بنابر این، همگان چه بخواهند و چه نخواهند، سیاسی هستند و نوعی سیاست دارند؛ چنان که در امور حکومتی و اجرایی نیز چارهای از سیاست ندارند و هر موضعی که بگیرند، خودش نوعی سیاست است.(ادامه دارد...)
۵۸۲
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.