پارت اول فصل سوم
از زبان کوک
یه یک ماهی از ازدواج من و سویونگ می گذره و ما زندگی خوبی داشتیم
وا خدا رو شکر با جوکیونگ هم رابطه ی خوبی دارم
جوکیونگ ـ بابایی بیا بریم بازی
کوک ـ اومدم
خوب جوکیونگ می خوای چه بازی بکنیم
جوکیونگ ـ خوب بازی قایموشک خوبه
کوک ـ اره
جوکیونگ ـ خوب تو چشمتو ببند تا من بذم قایم بشم
کوک ـ باشه
جوکیونگ ـ با تمام سرعتم رفتم پشت مامانم قایم شدم و بهش گفتم که به بابا نگه من اینجام مامانو هم گفت باشه
کوک
داشتم دنبال جوکیونک می گشتم که چشمم به گوشی سویونگ افتا یه پیام ناشناس براش اومده بود نوشته بود که
....
بچه ها می خوام شرت بزارم
۸ تا لایک
۸ نظر
یه یک ماهی از ازدواج من و سویونگ می گذره و ما زندگی خوبی داشتیم
وا خدا رو شکر با جوکیونگ هم رابطه ی خوبی دارم
جوکیونگ ـ بابایی بیا بریم بازی
کوک ـ اومدم
خوب جوکیونگ می خوای چه بازی بکنیم
جوکیونگ ـ خوب بازی قایموشک خوبه
کوک ـ اره
جوکیونگ ـ خوب تو چشمتو ببند تا من بذم قایم بشم
کوک ـ باشه
جوکیونگ ـ با تمام سرعتم رفتم پشت مامانم قایم شدم و بهش گفتم که به بابا نگه من اینجام مامانو هم گفت باشه
کوک
داشتم دنبال جوکیونک می گشتم که چشمم به گوشی سویونگ افتا یه پیام ناشناس براش اومده بود نوشته بود که
....
بچه ها می خوام شرت بزارم
۸ تا لایک
۸ نظر
۶.۰k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.