🌼رمان لالایی 🌼 ⭐پارت چهارم ⭐
💫 بیست روز خیلی زود تموم شد و رایان به همراه نیک و فرمانروا و بانو و خانواده ی ایشان به زمین رفتن تو این راه رایان کلی فکر با خودش می کرد اون روز روز تولد مادرش بود و باید میرفت پیش مادرش تصمیم عجیبی گرفت وقتی سفینه به زمین رسید و همه بیرون اومدن رایان پیش خودش گفت خدایا کمکم کن و بعد دست های نیک رو ول کرد و دوید و همون جوری داد زد که ببخشید باید یه کار مهم انجام بدم کیف ویالونش رو محکم گرفته بود میدوید و اونها هم از پشت دنبالش بودن اونقدر دوید تا بلاخره رسید قبرستان و بر سر مزار مادرش که کنار درخت ها بود رسید اونا هم رسیدن ولی فرمانروا گفت بریم پشت درخت ها تا ببینیم چیکار میکنه
رایان دستگاه ضبط کوچکی از کیفش در آورد و همراه ویالونش ضبط رو روشن کرد و با آهنگ ویالون نواخت
متن آهنگ این بود:
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صدات رو دوست دارم ❤️🩹 چقدر مثل بچه گیام لالایی هاتو دوست دارم ❤️🩹 خستگی هاتو دوست دارم ،سادگی هاتو دوست دارم ،چادر نماز زیر لب خدا خدا تو دوست دارم ❤️🩹 کاشکی رو طاقچه ی دلت آیینه و شمعدون میشدم❤️🩹
تو دشت ابری چشات یه قطره بارون میشدم ❤️🩹 کاشکی میشد یه دسته گل برات لالایی بخونم ،یه آسمون نرگس و یاس تو باغ دستات بشونم ❤️🩹 لالایی لا لا لا
پیشم بمون که تا ابد دنیا رو با تو دوست دارم
.....
دنیا اگه خوب اگه بد با تو برام دیدنیه باغ گل های اطلسی باتو برام دیدنیه ❤️🩹
لالایی لالایی
مادر
:)
همه اشک از چشماشون سرازیر شده بود که این بچه چقدر پاک و معصوم بود رایان وسایلش رو جمع کرد و کنار مزار مادرش دراز کشیده و چشمانش رو بست و خوابید انگار فقط در بغل مادرش می توانست راحت بخوابد
میم مثل ما
میم مثل مریم
میم مثل .... مادر:)
تقدیم به تمام مادران سرزمینم ❤️
💖اگه خوشتون اومد به افتخار مادرتون کامنت بگذارید 💖
پایان
رایان دستگاه ضبط کوچکی از کیفش در آورد و همراه ویالونش ضبط رو روشن کرد و با آهنگ ویالون نواخت
متن آهنگ این بود:
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صدات رو دوست دارم ❤️🩹 چقدر مثل بچه گیام لالایی هاتو دوست دارم ❤️🩹 خستگی هاتو دوست دارم ،سادگی هاتو دوست دارم ،چادر نماز زیر لب خدا خدا تو دوست دارم ❤️🩹 کاشکی رو طاقچه ی دلت آیینه و شمعدون میشدم❤️🩹
تو دشت ابری چشات یه قطره بارون میشدم ❤️🩹 کاشکی میشد یه دسته گل برات لالایی بخونم ،یه آسمون نرگس و یاس تو باغ دستات بشونم ❤️🩹 لالایی لا لا لا
پیشم بمون که تا ابد دنیا رو با تو دوست دارم
.....
دنیا اگه خوب اگه بد با تو برام دیدنیه باغ گل های اطلسی باتو برام دیدنیه ❤️🩹
لالایی لالایی
مادر
:)
همه اشک از چشماشون سرازیر شده بود که این بچه چقدر پاک و معصوم بود رایان وسایلش رو جمع کرد و کنار مزار مادرش دراز کشیده و چشمانش رو بست و خوابید انگار فقط در بغل مادرش می توانست راحت بخوابد
میم مثل ما
میم مثل مریم
میم مثل .... مادر:)
تقدیم به تمام مادران سرزمینم ❤️
💖اگه خوشتون اومد به افتخار مادرتون کامنت بگذارید 💖
پایان
۳.۶k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.