فرشته ی نجات پارت ۳۰
*: اها منم پارک سومینم
=: دیگه فک کنم ماهم باید بریم
*: اوم درسته منم خستم شده
رفتیم تو ماشین داشت خوابم میبرد که شروع به حرف زدن کرد
=: راستش من شماره ی شما رو از یونا گرفتم از شما خوشم اومده
=: اوم درسته...چی؟!تو؟!...شماره ی من.....نههههه
زنگ یونا زدم که یه دعوا هم بین اون و دوست پسرش انداختم بعدشم من و خونه ی یونا پیاده کرد رفتم داخل پلوی یونا
سه هیون ویو:
یعنی انقدر از من بدش میاد همونجا دم در وایسادم که دیدم یکی دیگه هم مث من وایساده
=: چه مین
: مرض حالا میبینی باهام قهر کرده
=: به من چه
: تو شماره ی دوستش و خواستی ها
=: بازم
: نفهم از پیش دبستانی چجوری منم عاشقت میشدم هااا(داد)ببین از کلاس هفتم دوست دااارم الان ۱۱ ساله دوست دااارم یوناا(داد)
_: برو امشب باهات حرف نمیزنمم(دادد)
=: بخدا منم فقط ازت خوشم اومده مگه جرمه(داااد)
*: ارهههه( داد)
من و چه مینم مث لشکر شکست خورده ها رفتیم دم در خونه ی یونا(وارد مطب شده بودن) نشسته بودیم که حرفاشون واضح به گوشمون می رسید فک کنم ندونن ما پشت دریم
*: اصن ولشون کن لیاقت و نداره
_: دقیقا ولی دیدی نچ نچ نچ...بازم مال تو بهتر بود مال تو داخل نگاه اول ازت خوشش اومد من و باش که باهاش ۸ تا ۹ سال دوست بودم
*: ای خدا تازه قیافه هاشونم دیدی دوتاشون عین هم زشتن
_: دقیقا اصن فردا بیا دوتامون بریم سرقرار این دوتا از ذهنمون برن
*: یجوری میگی دوتا انگار من با اون قرار میذاشتم...همون لی مین و بود سه مین بود کی بود همون اون بهتر بود
_: اینم هست....من سرم درد میکنه برم بخوابم
* باشه برو منم یکم دیگه میام
یونا ویو:
سرم درد گرفت و رفتم خوابیدم فردا صبح بیدار شدم لباسم و پوشیدم که برم تو مطب در و باز کردم که
_: (جیغ)
/=: (جیغ)
=: دیگه فک کنم ماهم باید بریم
*: اوم درسته منم خستم شده
رفتیم تو ماشین داشت خوابم میبرد که شروع به حرف زدن کرد
=: راستش من شماره ی شما رو از یونا گرفتم از شما خوشم اومده
=: اوم درسته...چی؟!تو؟!...شماره ی من.....نههههه
زنگ یونا زدم که یه دعوا هم بین اون و دوست پسرش انداختم بعدشم من و خونه ی یونا پیاده کرد رفتم داخل پلوی یونا
سه هیون ویو:
یعنی انقدر از من بدش میاد همونجا دم در وایسادم که دیدم یکی دیگه هم مث من وایساده
=: چه مین
: مرض حالا میبینی باهام قهر کرده
=: به من چه
: تو شماره ی دوستش و خواستی ها
=: بازم
: نفهم از پیش دبستانی چجوری منم عاشقت میشدم هااا(داد)ببین از کلاس هفتم دوست دااارم الان ۱۱ ساله دوست دااارم یوناا(داد)
_: برو امشب باهات حرف نمیزنمم(دادد)
=: بخدا منم فقط ازت خوشم اومده مگه جرمه(داااد)
*: ارهههه( داد)
من و چه مینم مث لشکر شکست خورده ها رفتیم دم در خونه ی یونا(وارد مطب شده بودن) نشسته بودیم که حرفاشون واضح به گوشمون می رسید فک کنم ندونن ما پشت دریم
*: اصن ولشون کن لیاقت و نداره
_: دقیقا ولی دیدی نچ نچ نچ...بازم مال تو بهتر بود مال تو داخل نگاه اول ازت خوشش اومد من و باش که باهاش ۸ تا ۹ سال دوست بودم
*: ای خدا تازه قیافه هاشونم دیدی دوتاشون عین هم زشتن
_: دقیقا اصن فردا بیا دوتامون بریم سرقرار این دوتا از ذهنمون برن
*: یجوری میگی دوتا انگار من با اون قرار میذاشتم...همون لی مین و بود سه مین بود کی بود همون اون بهتر بود
_: اینم هست....من سرم درد میکنه برم بخوابم
* باشه برو منم یکم دیگه میام
یونا ویو:
سرم درد گرفت و رفتم خوابیدم فردا صبح بیدار شدم لباسم و پوشیدم که برم تو مطب در و باز کردم که
_: (جیغ)
/=: (جیغ)
۳.۵k
۱۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.