قانون اول 🔪 p3
ویو ا.ت
رفتم سر کلاس که دیدم نگام کرد و شروع به حرف زدن کرد و تمرین داد
۴ ساعت بعد
وایی خدا نابودم کرد ابن چرا انقدر سختگیره از بخت بدم با این بود امروز کلاسم و دهنمون رو سرویس کرد به خدا دارم نابود میشم واییی
لباسم رو عوض نکردم و با همونا رفتم خونه انقدر خسته بودم که رفتم حموم و بعد اومدم یچیز خوردم و خوابیدم
صبح پاشدم دیدم ساعت ۹ شده واییییی فاخخخخخخ بدبخت شدم
سریع رفتم حاظر شدم و رفتم رسیدم دیدم جانگ هوسوک بود امروز مربی اومد جلو و گفت
جی هوپ:بنظرتون دیر نیومدی؟خانم؟
ا.ت:من ا.ت هستم ببخشید ساعتم زنگ نخورده بود
جی هوپ:حیح عیب نداره برو لباسات رو بپوش و بیا
ا.ت:ممنون
رفتم لباس پوشیدم و اومدم دوباره کلیییییییییییی تمرین کردم که دهنم سرویس شد ولی مثل دیروز نبود دیروز واقا داشتم میمردم
رفتم خونه و خوابیدم
۱ هفته بعد
ویو ا.ت
حالا باید خودم تمرین کنم واییییییییییی باید برم سر کار
رفت سرکار و مشغول کار بود که دید اون ۷ تا پسر که همون ضد گلوله ها بودن اومدن تعجب کرده بود ولی خجالت میکشید بره به دوستش میا گفت بره
میا:آقایون چی میل دارید؟
همه اعضا نظر دادن جز کوک
جیمین: چی میخوری کوک اهایی کوک
کوک:ها اون دختره کیه
میا:نم...نمیدونم(ضایع بازی در میارع)
جین:چطور کوک
کوک:شبیه اون دختره چی بود ا.ت بود چی بود شبیه اونه
جی هوپ:آره راست میگه میشه بگی بیاد؟
میا:اون نمیخواد شما ببینیدش ها یعنی چیزه کار داره
تهیونگ:بگو بیاد ما مشتری ایم نباید احترام بذارید؟
میا:چشم الان میگم بیاد
رفت پیش ا.ت
ا.ت:چی میخوان
میا:گفتم بری پیششون
ا.ت:واییییییییییی فاخ بگو نمیتونه بیاد
میا:گفتن باید بری بای
ا.ت:دختره احمق
آروم رفت پیششون
سرش پایین بود
ا.ت:چیزی میل دارید؟
کوک:میخوام قیافت رو ببینم
ا.ت:آقا چی میل دارید
کوک:قیافت رو ببینم؟
ا.ت:ا..آخه
جیمین:چیه نمیخوایم بخوریمت که
ا.ت:م..میدونم باش
سرشو آورد بالا
کوک:اینجا چیکار میکنی؟
ا.ت:کار میکنم چیز عجیبیه؟
جی هوپ:عه سلام ا.ت
ا.ت:سلام چی میل دارید
تهیونگ:هویی نامجون چرا لباساش انقدر کوتاهه؟
نامجون:تهیونگ به ت چه آخه احمق
ا.ت:لباس من به شما ربطی داره آقای کیم تهیونگ؟
تهیونگ:آره
ا.ت:چه ربطی داره؟
تهیونگ:مربیت هستم و به من ربط داره
(حتی اینجا هم به ا.ت بدبخت زور میگن😂)
رفتم سر کلاس که دیدم نگام کرد و شروع به حرف زدن کرد و تمرین داد
۴ ساعت بعد
وایی خدا نابودم کرد ابن چرا انقدر سختگیره از بخت بدم با این بود امروز کلاسم و دهنمون رو سرویس کرد به خدا دارم نابود میشم واییی
لباسم رو عوض نکردم و با همونا رفتم خونه انقدر خسته بودم که رفتم حموم و بعد اومدم یچیز خوردم و خوابیدم
صبح پاشدم دیدم ساعت ۹ شده واییییی فاخخخخخخ بدبخت شدم
سریع رفتم حاظر شدم و رفتم رسیدم دیدم جانگ هوسوک بود امروز مربی اومد جلو و گفت
جی هوپ:بنظرتون دیر نیومدی؟خانم؟
ا.ت:من ا.ت هستم ببخشید ساعتم زنگ نخورده بود
جی هوپ:حیح عیب نداره برو لباسات رو بپوش و بیا
ا.ت:ممنون
رفتم لباس پوشیدم و اومدم دوباره کلیییییییییییی تمرین کردم که دهنم سرویس شد ولی مثل دیروز نبود دیروز واقا داشتم میمردم
رفتم خونه و خوابیدم
۱ هفته بعد
ویو ا.ت
حالا باید خودم تمرین کنم واییییییییییی باید برم سر کار
رفت سرکار و مشغول کار بود که دید اون ۷ تا پسر که همون ضد گلوله ها بودن اومدن تعجب کرده بود ولی خجالت میکشید بره به دوستش میا گفت بره
میا:آقایون چی میل دارید؟
همه اعضا نظر دادن جز کوک
جیمین: چی میخوری کوک اهایی کوک
کوک:ها اون دختره کیه
میا:نم...نمیدونم(ضایع بازی در میارع)
جین:چطور کوک
کوک:شبیه اون دختره چی بود ا.ت بود چی بود شبیه اونه
جی هوپ:آره راست میگه میشه بگی بیاد؟
میا:اون نمیخواد شما ببینیدش ها یعنی چیزه کار داره
تهیونگ:بگو بیاد ما مشتری ایم نباید احترام بذارید؟
میا:چشم الان میگم بیاد
رفت پیش ا.ت
ا.ت:چی میخوان
میا:گفتم بری پیششون
ا.ت:واییییییییییی فاخ بگو نمیتونه بیاد
میا:گفتن باید بری بای
ا.ت:دختره احمق
آروم رفت پیششون
سرش پایین بود
ا.ت:چیزی میل دارید؟
کوک:میخوام قیافت رو ببینم
ا.ت:آقا چی میل دارید
کوک:قیافت رو ببینم؟
ا.ت:ا..آخه
جیمین:چیه نمیخوایم بخوریمت که
ا.ت:م..میدونم باش
سرشو آورد بالا
کوک:اینجا چیکار میکنی؟
ا.ت:کار میکنم چیز عجیبیه؟
جی هوپ:عه سلام ا.ت
ا.ت:سلام چی میل دارید
تهیونگ:هویی نامجون چرا لباساش انقدر کوتاهه؟
نامجون:تهیونگ به ت چه آخه احمق
ا.ت:لباس من به شما ربطی داره آقای کیم تهیونگ؟
تهیونگ:آره
ا.ت:چه ربطی داره؟
تهیونگ:مربیت هستم و به من ربط داره
(حتی اینجا هم به ا.ت بدبخت زور میگن😂)
۸.۱k
۱۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.