پارت ۲ :
پارت ۲ :
در اتاق رو محکم باز کرد یجوری مچ دستمو گرفته بود که احساس می کردم الانه در بیاد از جاش واقعا یه لحظه ترسیدم من مست کرده بودم و حالم اصلا خوب نبود و اونم وحشی شده بود
کمر بندش رو در آورد محکم دستام رو به تاج تخت بست
تهیونگ : واقعا از دست اش اعصبانی بودم چرا باید توی پارتی من با یه پسر دیگه میرقصید
رفتم یدونه شلاق آوردم و اونقدر زدم که کل بدنش کبود شد و بعدش ....( بقیش با ذهن مقدس خودتون 🤣آخه می دونید بعضی روانیا گزارش می کنن)
الیا : صبح با درد شدیدی از خواب بیدار شدم و با جای خالی تهیونگ رو به رو شدم و سعی کردم بهش فکر نکنم به زور از جام بلند شدم و رفتم سر و صورتم و شستم و یهو یاد دیشب افتادم وای عجب شبی بود دردناک ترین شب زندگیم تا حالا تهیونگ رو اونجوری ندیده بودم پس عادی بود که برام عجیب باشه اون همیشه اداهای کیوت درمیآورد و دیشب هووووووف ولش ..
رفتم لباس پوشیدم و رفتم پایین که دیدم تهیونگ نشسته و داره صبحانه می خوره
رفتم پیشش و می دونستم گناه با من و جا ی قهر کردنی نداشت
رفتم نشستم که اون پاشد و رفت تراس حتی یه نگاهم به من نکرد فکر کنم قهر کرده باشه
تهیونگ : یهو دیدم دستی دور کمرم حلقه شد برگشتم دیدم الیا هست
الیا : تهیونگم میشه منو ببخشی 🥹
تهیونگ : باشه می بخشمت ولی به شرطی که دیگه از اونجور چیزا نبینم
الیا : باسه
تهیونگ : کیوتم
می گم الیا راستی اسم اون پسر چی بود ؟
الیا : اوم که همون که باهاش رقصیدم
جئون جونگ کوک چرا یهو برات جالب شد ؟
تهیونگ : چی گفتی جئون جونگ کوک اون که ........منه................
سلام کیوتام معذرت می خوام که دیر شد امید وارم خوشتون بیاد
حمایت یادتون نره
بای 🥰❤️🫶
در اتاق رو محکم باز کرد یجوری مچ دستمو گرفته بود که احساس می کردم الانه در بیاد از جاش واقعا یه لحظه ترسیدم من مست کرده بودم و حالم اصلا خوب نبود و اونم وحشی شده بود
کمر بندش رو در آورد محکم دستام رو به تاج تخت بست
تهیونگ : واقعا از دست اش اعصبانی بودم چرا باید توی پارتی من با یه پسر دیگه میرقصید
رفتم یدونه شلاق آوردم و اونقدر زدم که کل بدنش کبود شد و بعدش ....( بقیش با ذهن مقدس خودتون 🤣آخه می دونید بعضی روانیا گزارش می کنن)
الیا : صبح با درد شدیدی از خواب بیدار شدم و با جای خالی تهیونگ رو به رو شدم و سعی کردم بهش فکر نکنم به زور از جام بلند شدم و رفتم سر و صورتم و شستم و یهو یاد دیشب افتادم وای عجب شبی بود دردناک ترین شب زندگیم تا حالا تهیونگ رو اونجوری ندیده بودم پس عادی بود که برام عجیب باشه اون همیشه اداهای کیوت درمیآورد و دیشب هووووووف ولش ..
رفتم لباس پوشیدم و رفتم پایین که دیدم تهیونگ نشسته و داره صبحانه می خوره
رفتم پیشش و می دونستم گناه با من و جا ی قهر کردنی نداشت
رفتم نشستم که اون پاشد و رفت تراس حتی یه نگاهم به من نکرد فکر کنم قهر کرده باشه
تهیونگ : یهو دیدم دستی دور کمرم حلقه شد برگشتم دیدم الیا هست
الیا : تهیونگم میشه منو ببخشی 🥹
تهیونگ : باشه می بخشمت ولی به شرطی که دیگه از اونجور چیزا نبینم
الیا : باسه
تهیونگ : کیوتم
می گم الیا راستی اسم اون پسر چی بود ؟
الیا : اوم که همون که باهاش رقصیدم
جئون جونگ کوک چرا یهو برات جالب شد ؟
تهیونگ : چی گفتی جئون جونگ کوک اون که ........منه................
سلام کیوتام معذرت می خوام که دیر شد امید وارم خوشتون بیاد
حمایت یادتون نره
بای 🥰❤️🫶
۳.۵k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.