فیک تهیونگ 🐻 پارت ۳۰
۳ ساعت بعد
از زبان ا/ت
بلاخره جلسه تموم شد
رفتم داخل اتاق
جونگ کوک: نظرتون چیه بریم بیرون ؟
من و یونگی موافقت کردیم
تهیونگ : تو و یونگی برید
گفتم: تهیونگا لج نکن دیگه بیاااا
تهیونگ : یه شرط داره بیام
گفتم: چیییی ؟
تهیونگ : یه بوس
بدون حرف بوسیدمش و گفتم: خب حاضر شو بریم
حاضر شدیم و رفتیم
شب
از زبان ا/ت
برگشتیم هتل
جونگ کوک و یونگی رفتن داخل اتاق منم خواستم برم که تهیونگ گفت: ا/ت وایسا
برگشتم سمتش و گفتم: کاری داری ؟
گفت: میشه یکم بیشتر بمونیم بیرون
گفتم: اره بمونیم
رفتیم داخل حیاط هتل
تهیونگ : ما چند ساله ازدواج کردیم ؟
گفتم: دو سال ؛ برای چی ؟
گفت: پس کی قراره بچه بیاریم ؟
گفتم: من هنوز حاضر نیستم
گفت: بهتره زود تر حاضر بشی چون وقتی برگردیم من بچه میخوام
گفتم: من تا وقتی ۲۰ سالم نشه آماده نیستم
گفت: من دیگه گفتم که حاضر باشی
سریع رفتم داخل اتاق و در رو بستم
جونگ کوک بیدار بود و گفت: چی شده ؟
گفتم: هیچی مهم نیست
...
شرایط
لایک ۲۰ ✓
کامنت ۳۰ ✓
از زبان ا/ت
بلاخره جلسه تموم شد
رفتم داخل اتاق
جونگ کوک: نظرتون چیه بریم بیرون ؟
من و یونگی موافقت کردیم
تهیونگ : تو و یونگی برید
گفتم: تهیونگا لج نکن دیگه بیاااا
تهیونگ : یه شرط داره بیام
گفتم: چیییی ؟
تهیونگ : یه بوس
بدون حرف بوسیدمش و گفتم: خب حاضر شو بریم
حاضر شدیم و رفتیم
شب
از زبان ا/ت
برگشتیم هتل
جونگ کوک و یونگی رفتن داخل اتاق منم خواستم برم که تهیونگ گفت: ا/ت وایسا
برگشتم سمتش و گفتم: کاری داری ؟
گفت: میشه یکم بیشتر بمونیم بیرون
گفتم: اره بمونیم
رفتیم داخل حیاط هتل
تهیونگ : ما چند ساله ازدواج کردیم ؟
گفتم: دو سال ؛ برای چی ؟
گفت: پس کی قراره بچه بیاریم ؟
گفتم: من هنوز حاضر نیستم
گفت: بهتره زود تر حاضر بشی چون وقتی برگردیم من بچه میخوام
گفتم: من تا وقتی ۲۰ سالم نشه آماده نیستم
گفت: من دیگه گفتم که حاضر باشی
سریع رفتم داخل اتاق و در رو بستم
جونگ کوک بیدار بود و گفت: چی شده ؟
گفتم: هیچی مهم نیست
...
شرایط
لایک ۲۰ ✓
کامنت ۳۰ ✓
۱۵.۲k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.