وقتی تو دعوا بی هوا میزنتت
÷کیم عوضی
×نترس پسر،انتقام ازش میگیریم
کوک سرشو از رو شونهی دال برداشت
با صدای گرفته لب زد کمکم میکنی؟
با لبخند سرش تکون داد
.........
کوک با استرس و چشم هایی که اشکاش خشک نمیشه تو راهرو های بیمارستان قدم میزد،دال هم پیشش بود نمیخواست رفیقشو که دسته کمی از برادرش نداره رو تنها بزاره
براش کمی آب آورد
×بخور،لبات خشک شده
کوک لیوان آب رو از دسته دال گرفت
لیوان رو بین لب هاش گذاشت و کمی بالا گرفت با برخورد آب با لب هاش
کمی بهتر شد
÷ممنون رفیق
× :)
..........
یک ساعت گذشت؛دکتر نیومد!
دوساعت گذشت؛دکتر نیومد!
سه نه چهار ساعت.....دیگه کوک داشت دیوونه میشد
÷عاااا پس این دکتر لعنتی کجا موند
همون لحظه در اتاق عمل باز شد و دکتر
که به بیرون میومد نمایان
÷دکی جون ببین اصلااااا حوصله کصشر مصشر ندارم راس حسینی(یاع)بگو حال خاهرم چطوره؟کجاس؟کی بهوش میاد؟الان کجا میبرینش؟کی مرخص میشه؟
/عا آقای....
÷جئون
/بله لطفا آروم باشید،خاهرتون نمیتونیم بگیم خوبن ولی ذرهای بهشون امید هست،فعلا تو کما هستن،باید یکی دو هفته صبر کنیم
اینجا بود که دیگه...دنیا رو سر کوک خراب شد
÷چ..چی؟
/متاسفم:)چه نسبتی باهاشون دارین؟
÷دا...داداششم
دکتر رو به دال میکنه
/و شما؟
دال با سر به کوک اشاره میکنه:دوستشون هستم
دکتر تعظیم کوچیکی میکنه و میره
روز بعد*
...............
×نترس پسر،انتقام ازش میگیریم
کوک سرشو از رو شونهی دال برداشت
با صدای گرفته لب زد کمکم میکنی؟
با لبخند سرش تکون داد
.........
کوک با استرس و چشم هایی که اشکاش خشک نمیشه تو راهرو های بیمارستان قدم میزد،دال هم پیشش بود نمیخواست رفیقشو که دسته کمی از برادرش نداره رو تنها بزاره
براش کمی آب آورد
×بخور،لبات خشک شده
کوک لیوان آب رو از دسته دال گرفت
لیوان رو بین لب هاش گذاشت و کمی بالا گرفت با برخورد آب با لب هاش
کمی بهتر شد
÷ممنون رفیق
× :)
..........
یک ساعت گذشت؛دکتر نیومد!
دوساعت گذشت؛دکتر نیومد!
سه نه چهار ساعت.....دیگه کوک داشت دیوونه میشد
÷عاااا پس این دکتر لعنتی کجا موند
همون لحظه در اتاق عمل باز شد و دکتر
که به بیرون میومد نمایان
÷دکی جون ببین اصلااااا حوصله کصشر مصشر ندارم راس حسینی(یاع)بگو حال خاهرم چطوره؟کجاس؟کی بهوش میاد؟الان کجا میبرینش؟کی مرخص میشه؟
/عا آقای....
÷جئون
/بله لطفا آروم باشید،خاهرتون نمیتونیم بگیم خوبن ولی ذرهای بهشون امید هست،فعلا تو کما هستن،باید یکی دو هفته صبر کنیم
اینجا بود که دیگه...دنیا رو سر کوک خراب شد
÷چ..چی؟
/متاسفم:)چه نسبتی باهاشون دارین؟
÷دا...داداششم
دکتر رو به دال میکنه
/و شما؟
دال با سر به کوک اشاره میکنه:دوستشون هستم
دکتر تعظیم کوچیکی میکنه و میره
روز بعد*
...............
۲.۱k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.