برادر غیرتی من
پارت ۳۹
هوجو : بهت گفتم به خودت آسیب نزن تو چیکار کردی ( عربده )
هوجو : لال شدی چرا جواب......
یون : ( گریه ی خیلی خیلی شدید )
هوجو : چت شد
رفتم بغلش کردم
یون : ببشخید هق هق ( بچه گونه و هنوزم گریه میکنه )
هوجو : تو خیلی نازی گوگولیییییییی
یون : دیونه ی احمگ ( دیونه ی احمق )
هوجو : وایییییییییییی کاوایییییییییییییییییی
یهو دوباره رفتارش عوض شد دستاشو گذاشت دورم و یه جوری نگام میکرد
یون : زشتم ؟
هوجو : نچ
یون : رو صورتم چیزیه ؟
هوجو : آره
یون : چی.......
ب💜و💜س💜ی💜د💜م
بعد چند مین نفسم کم اومد و دهنمو باز کردم اونم از فرصت استفاده کرد و زبونشو تو دهنم کرد
۱۵ مین بعد
یون : چی رو صورتمه
هوجو : لبای من
یون : هوفففففففففففففففففففففففففففففففففففف
یون : اصلا واسه چی تا هرچی میشه منو میبوسی
هوجو : چته بدت اومد فکر کردی من خوشم میاد هرچی میگم سرپیچی میکنی هان خوشم میاد ( عصبی )
یون : منم خوشم نمیاد از لبام استفاده میکنی ( داد )
هوجو : به به جناب سر من داد میزنه تو حق نداری سر من داد بزنی حالا هم گم میشی میری تو اتاقت ( عربده و ترسناک )
یون : اگه بدت میاد که من اینجام خب میرم
رفتم سمت در که یهو اومد جلوم
هوجو : هیچ کدوم از اموال من نباید از خونه بره بیرون
یون : برو........
ویوی ادمین
بله یون از حال میرود و به اون رویا میرود
رویا
هوجو : بیبی ما رویا نیستیم چیزی شد
ویوی ادمین
یون گیج شده و نمیدونه الان کجاست این رویاست یا اون توی دو راهی است که یهو هیچ کس حرکت نمیکند
ادمین : سلام یون
یون : بهم بگو من کجام کدوم این زندگی ها واقعیه
ادمین : ببین یون من کسیم که تو رو ساختم
یون : بخدا بهم بگو
ادمین : ببین یون تو الان مردی و هیچ کس نمیدونه ولی نگاه کن همه الان میفهمن و سریع میان پیش جنازه ی تو
یون: چی صدات کنم
ادمین : دنیز
یون : دنیز زندگی منو نابود نکن تو هیچ کدوم از درد های منو نکشیدی چرا عزابم میدی (داد)
ادمین : یون تو نمیفهمی زندگی تو نصف زندگی منه
یون : تو درک نمیکنی
ادمین : یون من تورو ساختم از زندگی خودم ایده گرفتم
یون : وایسا پس هوجو چی میشه
ادمین : یون هوجو وجود نداره هیچ کدومشون وجود ندارن من
یون : تو کی هستی
ادمین : صاعقه
یون : من کی هستم
ادمین : نمیدونم خب یون بهتره باهات خداحافظی کنم
یون : نه دنیر وایسا ...
ناپدید شد
ادمین : در آرامش بخوابی
ادامه دارد
هوجو : بهت گفتم به خودت آسیب نزن تو چیکار کردی ( عربده )
هوجو : لال شدی چرا جواب......
یون : ( گریه ی خیلی خیلی شدید )
هوجو : چت شد
رفتم بغلش کردم
یون : ببشخید هق هق ( بچه گونه و هنوزم گریه میکنه )
هوجو : تو خیلی نازی گوگولیییییییی
یون : دیونه ی احمگ ( دیونه ی احمق )
هوجو : وایییییییییییی کاوایییییییییییییییییی
یهو دوباره رفتارش عوض شد دستاشو گذاشت دورم و یه جوری نگام میکرد
یون : زشتم ؟
هوجو : نچ
یون : رو صورتم چیزیه ؟
هوجو : آره
یون : چی.......
ب💜و💜س💜ی💜د💜م
بعد چند مین نفسم کم اومد و دهنمو باز کردم اونم از فرصت استفاده کرد و زبونشو تو دهنم کرد
۱۵ مین بعد
یون : چی رو صورتمه
هوجو : لبای من
یون : هوفففففففففففففففففففففففففففففففففففف
یون : اصلا واسه چی تا هرچی میشه منو میبوسی
هوجو : چته بدت اومد فکر کردی من خوشم میاد هرچی میگم سرپیچی میکنی هان خوشم میاد ( عصبی )
یون : منم خوشم نمیاد از لبام استفاده میکنی ( داد )
هوجو : به به جناب سر من داد میزنه تو حق نداری سر من داد بزنی حالا هم گم میشی میری تو اتاقت ( عربده و ترسناک )
یون : اگه بدت میاد که من اینجام خب میرم
رفتم سمت در که یهو اومد جلوم
هوجو : هیچ کدوم از اموال من نباید از خونه بره بیرون
یون : برو........
ویوی ادمین
بله یون از حال میرود و به اون رویا میرود
رویا
هوجو : بیبی ما رویا نیستیم چیزی شد
ویوی ادمین
یون گیج شده و نمیدونه الان کجاست این رویاست یا اون توی دو راهی است که یهو هیچ کس حرکت نمیکند
ادمین : سلام یون
یون : بهم بگو من کجام کدوم این زندگی ها واقعیه
ادمین : ببین یون من کسیم که تو رو ساختم
یون : بخدا بهم بگو
ادمین : ببین یون تو الان مردی و هیچ کس نمیدونه ولی نگاه کن همه الان میفهمن و سریع میان پیش جنازه ی تو
یون: چی صدات کنم
ادمین : دنیز
یون : دنیز زندگی منو نابود نکن تو هیچ کدوم از درد های منو نکشیدی چرا عزابم میدی (داد)
ادمین : یون تو نمیفهمی زندگی تو نصف زندگی منه
یون : تو درک نمیکنی
ادمین : یون من تورو ساختم از زندگی خودم ایده گرفتم
یون : وایسا پس هوجو چی میشه
ادمین : یون هوجو وجود نداره هیچ کدومشون وجود ندارن من
یون : تو کی هستی
ادمین : صاعقه
یون : من کی هستم
ادمین : نمیدونم خب یون بهتره باهات خداحافظی کنم
یون : نه دنیر وایسا ...
ناپدید شد
ادمین : در آرامش بخوابی
ادامه دارد
۵.۰k
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.