پارت ۲
چند ساعت بعد شد ….
زنگ تفریح به گوشم رسید و رفتم خوراکی هایم رو ور دارم
وقت یداشتم از پله های مدرسه به سمت حیاط میرفتم یکی بهم برخورد کرد من افتادم زمین و لباس هایم خاکی شده بود پام بدجوری پیچ خورده بود جوری بود که باید به بدبختی راه میرفتم دیدم که یک دختری بود که بهم تنه زده بپد وقتی منو دید رفت پیش اکیپش و بهم خندیدن هیچ کس بهم اهمیت نمیداد همکلاسیم ( کوروش ) داشت با اکیپ پسرانه آش منو نگاه میکرد دوست کوروش : داداش میگم نمی خوای بری کمکش کنی
کوروش :چرا الان میرم
وقتی دیدم داره میاد پیش من ؛ من زود یکجوری خودم کشیدم اون ور دیدم پام واقعا خیلی درد میکنه وقتی اومد. سمتم گفت : خوبی میتونی بلند بشی ؟
همون موقع من خشکم زده بود نمیدونستم چی بگم
کوروش : بزار بلندت کنم
منو مثل این شاهزاده ها بلندم کرد و گذاشت روی صندلی اصلا انگار موی تنم سیخ شده بود و به این فکر میکردم که چرا با من این کارو کرده ؟
کوروش رفت معلم رو صدا کرد و مسئله رو گفت معلم گفتش آلان زنگ میزنم به خانواده آش بیان ببرنش همون موقع من گفتم لطفا زنگ نزنید من خوبم :) معلم گفت چرا گفتم پدر و مادر و همه خانواده ی من در خارج زندگی میکنن و من کسی رو ندارم معلم : حتا دوست
همون موقع یاد خواهرم افتادم که گفتش چند روز میام پیشت بعد میرم گفتم میشه به خواهرم ( لینا) زنگ بزنید وقتی زنگ. زدند
لینا : بله ؟
….: سلام ما از مدرسه تماس گرفتیم ببخشید خواهر شما لیندا پاش صدمه دیده کیسه بیاید
لینا داخل ماشین بود و روی من خیلی حساس بود زود با عجله و تعجب ماشین رو در زد. داشت به طرف مدرسه میومد حالم اصلا خوب نبود خیلی خیلی درد داشتم احساس میکردم یکی داره پامو قطع میکنه
وقتی خواهرم اومد……..
اینمداز پارت ۲💙✨
زنگ تفریح به گوشم رسید و رفتم خوراکی هایم رو ور دارم
وقت یداشتم از پله های مدرسه به سمت حیاط میرفتم یکی بهم برخورد کرد من افتادم زمین و لباس هایم خاکی شده بود پام بدجوری پیچ خورده بود جوری بود که باید به بدبختی راه میرفتم دیدم که یک دختری بود که بهم تنه زده بپد وقتی منو دید رفت پیش اکیپش و بهم خندیدن هیچ کس بهم اهمیت نمیداد همکلاسیم ( کوروش ) داشت با اکیپ پسرانه آش منو نگاه میکرد دوست کوروش : داداش میگم نمی خوای بری کمکش کنی
کوروش :چرا الان میرم
وقتی دیدم داره میاد پیش من ؛ من زود یکجوری خودم کشیدم اون ور دیدم پام واقعا خیلی درد میکنه وقتی اومد. سمتم گفت : خوبی میتونی بلند بشی ؟
همون موقع من خشکم زده بود نمیدونستم چی بگم
کوروش : بزار بلندت کنم
منو مثل این شاهزاده ها بلندم کرد و گذاشت روی صندلی اصلا انگار موی تنم سیخ شده بود و به این فکر میکردم که چرا با من این کارو کرده ؟
کوروش رفت معلم رو صدا کرد و مسئله رو گفت معلم گفتش آلان زنگ میزنم به خانواده آش بیان ببرنش همون موقع من گفتم لطفا زنگ نزنید من خوبم :) معلم گفت چرا گفتم پدر و مادر و همه خانواده ی من در خارج زندگی میکنن و من کسی رو ندارم معلم : حتا دوست
همون موقع یاد خواهرم افتادم که گفتش چند روز میام پیشت بعد میرم گفتم میشه به خواهرم ( لینا) زنگ بزنید وقتی زنگ. زدند
لینا : بله ؟
….: سلام ما از مدرسه تماس گرفتیم ببخشید خواهر شما لیندا پاش صدمه دیده کیسه بیاید
لینا داخل ماشین بود و روی من خیلی حساس بود زود با عجله و تعجب ماشین رو در زد. داشت به طرف مدرسه میومد حالم اصلا خوب نبود خیلی خیلی درد داشتم احساس میکردم یکی داره پامو قطع میکنه
وقتی خواهرم اومد……..
اینمداز پارت ۲💙✨
۲.۶k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.