Part11
سانا:آقای قاضی مدرکی دارم که محکم تر ثابت میکنه!
آقای کیم نیاز به زندگی پر از آرامش پیش بچش که اگه واقعا بچه ایشون باشه میخواد اگرم بخوان میتونن همسر جدیدی در اختیار کننن و حتی بزارن بعضی موقع بچه با مادرش ملاقات داشته باشه
لنا:من بچمو پیش نا مادری نمیزارم!
سانا:ولی پیش معشوقت نگه میداری؟بچه ای که فقط مادرشی و مالکیت اصلیش با پدرشه؟(پوزخند)
نامجون:دختر باهوشی بود خوشم اومد!
پوزخندی زدم!
وکیل لنا:افتراس آقای قاضی یعنی یک مادر نمیتونه بچشو به تنهایی بزرگ کنه؟!تبعیز؟
سانا:چرا میتونه تا زمانی که مدارکی نبود که نشان دهنده جاسوسی یا خیانت بوده باشه بچه پیش مادری که هر روز پیش یک مرد غریبس و امکان نگه داری از یک بچه رو نداره و همچنین امنیت بچه رو تامین نمیکنه هزانت بچه داده نمیشه(پوزخند!)
لنا خواست حرف بزنه که با صدای چکش همه ساکت به قاضی خیره شدن
جیون قاضی:استراحت کوتاه... و تصمیم نهایی رو تا یک ربع دیگه گفته میشه ...مدارکی که آقای کیم آوردن رو برام بیارید(رو به مسئول)
سانا: از اتاق خارج شدیم و بیرون نشستیم
نامجون:میرم ی قهوه بگیرم! تو هم میخوای؟
سانا:عاا..اگه زحمتی نباشه
نامجون:زود برمیگردم
سانا :دادگاه تا الان خوب پیش رفته و همه چی به نفع ماست...آره دارم خوب پیش میرم!و..
لنا:میبینم که نام هرزه جدیدی پیدا کرده!
بهتره پا پس بکشی و بزاری بچم با پدرش بزرگ بشه!
سانا:حس بدی بهم دست داد بلند شدم و روبه روش وایسادم پوزخندی زدم و گفتم
میگن آدمی که مریضه بقیه رو مثل خودش میبینه
دقیقا مثل تو که اسم هرزه هم برات استفاده کردنش گناه کبیره منسوب میشه منو هم مثل خودت میبینی
در باره کدوم بچه حرف میزنی؟بچه که پدرش معلوم نیس؟
لنا:ما چند شب پیش رابطه داشتیم و درضمن یادم نبود آخه تو کجا نامجون کجا که بخواد عاشقت بشه(پوزخند)
سانا:با یک بار رابطه بچه ب وجود نمید اگرم بیاد اینو دی ان ای مشخص میکنه نه مادری مثل تو که فقط دنبال منفعت خودشه
درضمن رابطه مارم تو مشخص نمیکنی!
به سمتش قدم برداشتم که به عقبم قدم برداشت تا جایی پیش رفتم که بین خودمو دیوار گیرش انداختم و گفتم:تو اگه به هرزه بودنت افتخار کنی من به دختر رئیس جمهور بودنم و وکیل بودنم افتخار میکنم که چقدر مستقلم ما مثل هم نیستیم!
من با عرق پیشونیم خرج زندگیمو در میارم تو هم با ک***دادن
پس وقتی میخوای حرف بزنی به کلماتت دقت کن هانی....
دستمو روی چند تار موش کشیدم و با نگاهی که لرز به تنش مینداخت تو چشم هاش نگاه کردم
نامجون:سانا!(متعجب)
بخاطر لنورایی عزیز امروز زیاد پارت گداشتم شرط ۱۵۰ لایک
۱۵۰ کامنت برای پارت های بعدی دو رمان جذاب نظر و لایک کنی❤️❤️❤️❤️🥂
آقای کیم نیاز به زندگی پر از آرامش پیش بچش که اگه واقعا بچه ایشون باشه میخواد اگرم بخوان میتونن همسر جدیدی در اختیار کننن و حتی بزارن بعضی موقع بچه با مادرش ملاقات داشته باشه
لنا:من بچمو پیش نا مادری نمیزارم!
سانا:ولی پیش معشوقت نگه میداری؟بچه ای که فقط مادرشی و مالکیت اصلیش با پدرشه؟(پوزخند)
نامجون:دختر باهوشی بود خوشم اومد!
پوزخندی زدم!
وکیل لنا:افتراس آقای قاضی یعنی یک مادر نمیتونه بچشو به تنهایی بزرگ کنه؟!تبعیز؟
سانا:چرا میتونه تا زمانی که مدارکی نبود که نشان دهنده جاسوسی یا خیانت بوده باشه بچه پیش مادری که هر روز پیش یک مرد غریبس و امکان نگه داری از یک بچه رو نداره و همچنین امنیت بچه رو تامین نمیکنه هزانت بچه داده نمیشه(پوزخند!)
لنا خواست حرف بزنه که با صدای چکش همه ساکت به قاضی خیره شدن
جیون قاضی:استراحت کوتاه... و تصمیم نهایی رو تا یک ربع دیگه گفته میشه ...مدارکی که آقای کیم آوردن رو برام بیارید(رو به مسئول)
سانا: از اتاق خارج شدیم و بیرون نشستیم
نامجون:میرم ی قهوه بگیرم! تو هم میخوای؟
سانا:عاا..اگه زحمتی نباشه
نامجون:زود برمیگردم
سانا :دادگاه تا الان خوب پیش رفته و همه چی به نفع ماست...آره دارم خوب پیش میرم!و..
لنا:میبینم که نام هرزه جدیدی پیدا کرده!
بهتره پا پس بکشی و بزاری بچم با پدرش بزرگ بشه!
سانا:حس بدی بهم دست داد بلند شدم و روبه روش وایسادم پوزخندی زدم و گفتم
میگن آدمی که مریضه بقیه رو مثل خودش میبینه
دقیقا مثل تو که اسم هرزه هم برات استفاده کردنش گناه کبیره منسوب میشه منو هم مثل خودت میبینی
در باره کدوم بچه حرف میزنی؟بچه که پدرش معلوم نیس؟
لنا:ما چند شب پیش رابطه داشتیم و درضمن یادم نبود آخه تو کجا نامجون کجا که بخواد عاشقت بشه(پوزخند)
سانا:با یک بار رابطه بچه ب وجود نمید اگرم بیاد اینو دی ان ای مشخص میکنه نه مادری مثل تو که فقط دنبال منفعت خودشه
درضمن رابطه مارم تو مشخص نمیکنی!
به سمتش قدم برداشتم که به عقبم قدم برداشت تا جایی پیش رفتم که بین خودمو دیوار گیرش انداختم و گفتم:تو اگه به هرزه بودنت افتخار کنی من به دختر رئیس جمهور بودنم و وکیل بودنم افتخار میکنم که چقدر مستقلم ما مثل هم نیستیم!
من با عرق پیشونیم خرج زندگیمو در میارم تو هم با ک***دادن
پس وقتی میخوای حرف بزنی به کلماتت دقت کن هانی....
دستمو روی چند تار موش کشیدم و با نگاهی که لرز به تنش مینداخت تو چشم هاش نگاه کردم
نامجون:سانا!(متعجب)
بخاطر لنورایی عزیز امروز زیاد پارت گداشتم شرط ۱۵۰ لایک
۱۵۰ کامنت برای پارت های بعدی دو رمان جذاب نظر و لایک کنی❤️❤️❤️❤️🥂
۱۲.۰k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.