ℴ𝓃𝓁𝓎 𝓅𝒽ℴ𝓉ℴ 𝓁ℯ𝒻𝓉 p⁶

+آهاننننن رز صورتییی*داد و ذوق
یهو دیدم همه دارن بم نگا میکنن ی لبخند ضایع زدم و سرمو چرخوندم
ما کلی خاطره با رز صورتی داریم و همینطور تو حیاط پس از اینا و برای اینک اذیتش کنم ماجرای پنبه رو یادش ميندازم
چقد گند زدیم یهو خنده ام گرف اینم خوبه قاطی شون میکنم(و دسته گل اینم میزارم)
(پشت بزرگ ترین نمایندگی شنل تو پاریس ی مزرعه پنبه بوده ک جونگ کوک کلی اونجا گند کاری میکنه و ماجرا هایی براش درس میشه)
رفتم و بهشون گفتم خودم درستشون میکنم آستینامو ب صورت نمادین بالا زدمو شروع کردم ب بستنشون
+و تمام*ذوق
یکی از کسایی ک اونجا کار می‌کرد برگشت گفت:خانم شما واقعا هنرمندین*ذوق و متعجب
لبخند رضایتمندانه ای زدم و دستامو ب پهلوهام زدمو گفتم
+ما اینیم دیگ
اونم خیلی سریع سر شو تکون داد و با حالت سوالی ب گلایلا نگاه کرد و سرشو کج کرد گفتم
+چیزی شده؟
گفت:ن ولی خانم برای آقای کیم یا جئون گلایل میبرید؟
+برای تهیونگ بخاطر دلایلی*با اعتماد ب سقف
گفت:درسته
بعد دوباره با ذوق ب گلا خیره شد
منم رفتم ببینم بقیه چی گرفتن دوتا دسته گل بزرگ ک کپی هم بودن یکی برا جونگ کوک و یکی برای اون... موهامو دادم عقبو سرمو کج کردمو
+استغفرالله
م:چیزی شده؟