عشق اجباری مافیا پارت ۱۷
مرد:به من افتخار رقص رو میدید ؟
ا/ت:بله
ا/ت و مرد در حال رقصیدن بودن که ا/ت گفت:من می تونم اسم این مرد دوست داشتنی رو بدونم؟
مرد:حتما من کای هستم (کای اکسو نیست)
ا/ت: چه اسم قشنگی
ویو ا/ت اسم اون مرد کای بود داشتیم می رقصیدن نگاه های عصبی جیمین رو حس می کردم ترسیده بودم ولی چون امشب مهمونا می موندن پس برای امشب خیالم راحت بود. که یهو جیمین بلند شد من سرمو به سینه اون مرد چسبوندم از شدت ترس ولی اون پاشد و داشت با لینا می رقصید.......قسمت احساس آهنگ رسید و اون مرد منو بوسید حقیقتش دوستش داشتم. بعد بوسه ما پدر و مادر جیمین و خود جیمین به من عصبی نگاه می کردن که یهو جیمین جلوی لینا زانو زد و گفت.
جیمین:لینا عزیزم با من ازدواج می کنی ؟
لینا:اوپااااا معلومهه هق(گریه ی مصنوعی)
بعد گذاشتن انگشتر در دست زشت لینا😹. پدر جیمین دست جیمین رو میگیره و میبرتش گوشه ای. (پ.ج یعنی پدر جیمین)
پ. ج: چرا اون با اون می رقصه. تو به اون درخواست ازدواج میدی چه خبره؟(داد)
جیمین:من لینا رو دوست دارم ا/ت هم فقط به عنوان مجسمه باشه .
پ.ج:خاک تو سرت پسر. دیگه کاریه که کردی پس تا هفته دیگه هم عروسی باید بگیرین .
جیمین:چشم
ادامه دارد.....
نگاه کنید چون بیشتر خط ها پر شده بود من زیاد نوشته بودم دیگه خسته شدم شاید تا شب یه پارت دیگه آپ کردم.
#فیک #سناریو #وانشات
ساری اگه بد بودد.مایل به حمایت؟؟✨
ا/ت:بله
ا/ت و مرد در حال رقصیدن بودن که ا/ت گفت:من می تونم اسم این مرد دوست داشتنی رو بدونم؟
مرد:حتما من کای هستم (کای اکسو نیست)
ا/ت: چه اسم قشنگی
ویو ا/ت اسم اون مرد کای بود داشتیم می رقصیدن نگاه های عصبی جیمین رو حس می کردم ترسیده بودم ولی چون امشب مهمونا می موندن پس برای امشب خیالم راحت بود. که یهو جیمین بلند شد من سرمو به سینه اون مرد چسبوندم از شدت ترس ولی اون پاشد و داشت با لینا می رقصید.......قسمت احساس آهنگ رسید و اون مرد منو بوسید حقیقتش دوستش داشتم. بعد بوسه ما پدر و مادر جیمین و خود جیمین به من عصبی نگاه می کردن که یهو جیمین جلوی لینا زانو زد و گفت.
جیمین:لینا عزیزم با من ازدواج می کنی ؟
لینا:اوپااااا معلومهه هق(گریه ی مصنوعی)
بعد گذاشتن انگشتر در دست زشت لینا😹. پدر جیمین دست جیمین رو میگیره و میبرتش گوشه ای. (پ.ج یعنی پدر جیمین)
پ. ج: چرا اون با اون می رقصه. تو به اون درخواست ازدواج میدی چه خبره؟(داد)
جیمین:من لینا رو دوست دارم ا/ت هم فقط به عنوان مجسمه باشه .
پ.ج:خاک تو سرت پسر. دیگه کاریه که کردی پس تا هفته دیگه هم عروسی باید بگیرین .
جیمین:چشم
ادامه دارد.....
نگاه کنید چون بیشتر خط ها پر شده بود من زیاد نوشته بودم دیگه خسته شدم شاید تا شب یه پارت دیگه آپ کردم.
#فیک #سناریو #وانشات
ساری اگه بد بودد.مایل به حمایت؟؟✨
۱۱۵.۲k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.