یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم!
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
روح نفرین شده ای در قفس تن دارم،
در رگ و مویرگم درد به خود می پیچد،
تو ولی فکر بکن قلبی از آهن دارم !
ساکتم، حرف ولی پشت سکوتم کم نیست،
بسته لب هام، نخ صبر به سوزن دارم،
بیخودی سعی نکن درد مرا درک کنی،
این جنون را توی این شهر فقط من دارم !
قطره ای بودم و مرداب شما حبسم کرد...
به زمین می روم آخر تب رفتن دارم !
حقِّ حق گفتن اگر حلقه ی دار است، چه باک؟
های مسئول ببین! مثل تو گردن دارم !!!
حیف! فریاد مرا بغض به یغما برده،
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم
روح نفرین شده ای در قفس تن دارم،
در رگ و مویرگم درد به خود می پیچد،
تو ولی فکر بکن قلبی از آهن دارم !
ساکتم، حرف ولی پشت سکوتم کم نیست،
بسته لب هام، نخ صبر به سوزن دارم،
بیخودی سعی نکن درد مرا درک کنی،
این جنون را توی این شهر فقط من دارم !
قطره ای بودم و مرداب شما حبسم کرد...
به زمین می روم آخر تب رفتن دارم !
حقِّ حق گفتن اگر حلقه ی دار است، چه باک؟
های مسئول ببین! مثل تو گردن دارم !!!
حیف! فریاد مرا بغض به یغما برده،
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم
۴.۳k
۲۸ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.