فیک جونگ کوک گیتارِ عشق پارت 2
دختره اسکل فقط برا همین زنگ زد..
فردا مهمونی بود.. خیلی وقت داشتم رفتم بازار و چند تا ازخریدامو کردم..
وسط خرید بودم که همون پسره ای ک گیتار می دو دیدم...
ب..با یه دختره که دستشون تو دست هم بود و باهم میگفتن و میخندیدن
صدای شکستن قلبمو با وضوح شنیدم...
بغض کردم و سریع از اونجا خارج شدم و به اون خونه کوفتی رفتم و بغضم شکست تا خود شب گریه کردم...
باورم نمیشه کسی که اینهمه مدت دوسش داشتم...
این همه مدت اونو میدیدم
اینهمه مدت اونو با خودم تصور میکردم
اینهمه مدت.... هق
(پرش زمانی صبح)
صبح بیدار شدم
اول نمیخواستم به اون مهمونی برم اما یونا انقد اصرار کرد که قبول کردم
دیگه حالم از هرچی لباس خریدن بهم میخورد...
همون لباسهایی که از قبل دارمو میپوشم
(پرش زمانی چند ساعت بعد)
ا.ت
لباسامو پوشیدم و یه آرایش ساده و در اِین حال شیک کردم...
ماشینمو گرفتم و به سمت جشن رفتم...
وقتی رسیدم ماشینو یه جا پارک کردم همینجوری با چشم دنبال یونا میگشتم که با کسی که دیدم خشکم زد...
او...
فردا مهمونی بود.. خیلی وقت داشتم رفتم بازار و چند تا ازخریدامو کردم..
وسط خرید بودم که همون پسره ای ک گیتار می دو دیدم...
ب..با یه دختره که دستشون تو دست هم بود و باهم میگفتن و میخندیدن
صدای شکستن قلبمو با وضوح شنیدم...
بغض کردم و سریع از اونجا خارج شدم و به اون خونه کوفتی رفتم و بغضم شکست تا خود شب گریه کردم...
باورم نمیشه کسی که اینهمه مدت دوسش داشتم...
این همه مدت اونو میدیدم
اینهمه مدت اونو با خودم تصور میکردم
اینهمه مدت.... هق
(پرش زمانی صبح)
صبح بیدار شدم
اول نمیخواستم به اون مهمونی برم اما یونا انقد اصرار کرد که قبول کردم
دیگه حالم از هرچی لباس خریدن بهم میخورد...
همون لباسهایی که از قبل دارمو میپوشم
(پرش زمانی چند ساعت بعد)
ا.ت
لباسامو پوشیدم و یه آرایش ساده و در اِین حال شیک کردم...
ماشینمو گرفتم و به سمت جشن رفتم...
وقتی رسیدم ماشینو یه جا پارک کردم همینجوری با چشم دنبال یونا میگشتم که با کسی که دیدم خشکم زد...
او...
۵۹.۵k
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.