فیک میخوامت پارت 2🩶
ات..اما من نمیخوامت
جونگ کوک اومد نزدیک کنار گوشم
جئون..تو نمیخواهی قاتل مادرت رو پیدا کنی
ات..تو از کجا میدونی
جئون..من هم چی رو میدونم حتی میدونم اون پدر دختر باز همیشه کتک میزنه که براش پول بیاری
ات..اما من خودم میخوام کار کنم بهش پول
جئون دستش رو گذاشت رو لب های نرم ات بهش گفت
جئون..حلش میکنم اما فقط با من بیا یا به زور میبرمت
ات..من نمیخوام
جئون...سونچوی بیا اینو ببر
سونچوی..چشم
ات..ولم کنید ولم کنید
جئون..سونچوی اسیب نبینه اوکیه من میرم چندتا کار دارم رفتین خونه ببرش زیر زمین
سونچوی چشم ارباب
ویو ات
منو بردن یه جایی خیلی تاریک و ترسناک بود پر از وسایل های شکنجه بود نکنه منو شکنجه کنن
ات..جئون جونگ کوک لطفا
سونچوی..خانم ارباب اینجا نیست با اجازه
ات..نه نرو در رو نبند من میترسم ترو خدا جونگ کوک (داد)
چند دقیقه گذشته که در باز شد چشام کور شد از شدت نور از بیرون که یه نور بزرگ توی انباری روشن شد
جئون ..همه برید بیرون
ات.. ترو خدا بزار برم به پات میافتم
جئون..دیگه راه برگشتی نیس
جئون باریک ترین طناب رو برداشت اومد سمت بازم کرد از ترس از جام بلند نشدم میدونستم این بار با بار قبلی فرق میکنه اینا بار منو میکشه
جئون..لباست رو دربیار بخواب روی زمین
ات..ترو خدا جونگ کوک
که یهو جئون موهای دخترک رو گرفت و کشید در گوشش زمزمه کرد:نمی خواهی که همین جا به فاک بدم ها (داد)
اما دخترک هیچی نمیشنید که جئون با شروع به زدن کرد
تا یک ساعت ادامه داد جئون بدجور با بدن سفید و خون معشوقش تحریک شده بود ات رو بلند کرد و برد به اتاقی که برای خودش و معشوقش اماده کرده برو اما ات نای تکون خوردن هم نداشت که یهو جئون رو به مک زد لب های دختر کرد اما دختر توانی نداست که جئون رو پس بزنه
جونگ کوک اومد نزدیک کنار گوشم
جئون..تو نمیخواهی قاتل مادرت رو پیدا کنی
ات..تو از کجا میدونی
جئون..من هم چی رو میدونم حتی میدونم اون پدر دختر باز همیشه کتک میزنه که براش پول بیاری
ات..اما من خودم میخوام کار کنم بهش پول
جئون دستش رو گذاشت رو لب های نرم ات بهش گفت
جئون..حلش میکنم اما فقط با من بیا یا به زور میبرمت
ات..من نمیخوام
جئون...سونچوی بیا اینو ببر
سونچوی..چشم
ات..ولم کنید ولم کنید
جئون..سونچوی اسیب نبینه اوکیه من میرم چندتا کار دارم رفتین خونه ببرش زیر زمین
سونچوی چشم ارباب
ویو ات
منو بردن یه جایی خیلی تاریک و ترسناک بود پر از وسایل های شکنجه بود نکنه منو شکنجه کنن
ات..جئون جونگ کوک لطفا
سونچوی..خانم ارباب اینجا نیست با اجازه
ات..نه نرو در رو نبند من میترسم ترو خدا جونگ کوک (داد)
چند دقیقه گذشته که در باز شد چشام کور شد از شدت نور از بیرون که یه نور بزرگ توی انباری روشن شد
جئون ..همه برید بیرون
ات.. ترو خدا بزار برم به پات میافتم
جئون..دیگه راه برگشتی نیس
جئون باریک ترین طناب رو برداشت اومد سمت بازم کرد از ترس از جام بلند نشدم میدونستم این بار با بار قبلی فرق میکنه اینا بار منو میکشه
جئون..لباست رو دربیار بخواب روی زمین
ات..ترو خدا جونگ کوک
که یهو جئون موهای دخترک رو گرفت و کشید در گوشش زمزمه کرد:نمی خواهی که همین جا به فاک بدم ها (داد)
اما دخترک هیچی نمیشنید که جئون با شروع به زدن کرد
تا یک ساعت ادامه داد جئون بدجور با بدن سفید و خون معشوقش تحریک شده بود ات رو بلند کرد و برد به اتاقی که برای خودش و معشوقش اماده کرده برو اما ات نای تکون خوردن هم نداشت که یهو جئون رو به مک زد لب های دختر کرد اما دختر توانی نداست که جئون رو پس بزنه
۷.۹k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.