پدر خوانده ••25

( تو این حالم براتون پارت گذاشتم واقعاااااا خیلیییی مهروبونممم😌😌)
× ببین جناب مین من ا.ت رو دوست دارم ....با این که شما مادر من رو....ولش کن ......من ا.ت دوست دارم حتی با این که می دونم پدرش قاتل مادرمه .....
_ ببین جوجو ....من مادر شما رو نکشتم اون پدر بزرگ دیوونت کشته خب؟ من خودم هزار بار به اون ته مو ی اسکل گفتم من نکشتم ....اونقدرا هم ظالم نیستم .....پدرت هم خودش می دونه ولی فکر می کنم من دوربینتون رو هک کردم و فیلمای فوتوشاپی گذاشتم توش ....عین خودش اسکلی
× چ.چی؟ تو نکشتی؟ یعنی دیگه لازم نیست با عذاب وجدان کنار ا.ت باشم ؟
_ اولن که اصلا تو نمیتونی کنار ا.ت باشی ....دوم چرا عذاب وجدان؟
× همیشه یه حسی درونم بود که می گفت این دختر کسیه که مادرتو کشته
_ چیبگم جوجو...در هر صورت تو نمیتونی نزدیک دختر من شی فهمیدی ؟
× هه ....ببینیم و تعریف کنیم ....فقط نگاه کن
* ا.ت ویو*
از دست شویی اومدم بیرون .
_ تشریف آوردید؟
× خودگذشت؟
+ چرا باید خوشبگذره ؟
× نمیدونم
_ اهم اهم ....شام بخوریم ؟ فکر کنم جیمین هم باید بره خونشون
× نه من خونه نمیرم بریم شام .
+ من برگر می خوامممممممممممم
_ اوکی ( کیوته چقدرررر )
× بامزه
_ ( مرتیکه ی عاشغاللللل اوننننننننن .....اروم آروم یونگی )
............................
۲۰ لایک
۱۵ کامنت