پارت ۹ من خیانت نکردم
ات:داهیون بدو بریم
داهیون :اومدم بریم
با داهیون از خونه اومدیم بیرون و به سمت فرودگاه رفتیم و رسیدیم رفتیم تو اول از گیت رد شدیم و نشستیم تا پروازمون رو اعلام کنن تقریبا ساعت ۴ بود که شماره پروازمون رو اعلام کردن و رفتیم نشستیم تو هوا پیما
ات:داهیون من می خوابم رسیدیم بیارم کن
(فلش بک به ۳ ساعت بعد )
ات ویو
با احساس صدای داهیون بیدار شدم
داهیون :ات رسیدیم بیدار شو
ات:رسیدیم ؟
داهیون: اره
با داهیون ساک چمدون رو گرفتیم و به خونه ای که رزرو کرده بودیم رفتیم از اون روز قسم خوردم که دیگه اسم جونگ کوک رو نیارم و با بچه هام یه زندگی خوب برای خودم رقم بزنم
(پایان دفترچه خاطرارت)
ادمین گلتون: بچه ها این نوشته های توی دفتر چه خاطرارت ات بود ولی بازهم ات نمیتونه که جونگ کوک مجبور شده بهش خیانت کنه و الان فلش بک میزنم به زمان حال یعنی زمان الان)
فرش بک به ۴ سال بعد:
ات ویو با تموم شدن دفتر خاطرارت اشکامو پاک کردم و شروع به تمیز کردن کردم بعد از نیم ساعت تموم شد الان با بچه هام و داهیون یه زندگی خوب رو دارم بعد از اینکه اومدم کره تصمیم گرفتم مدل بشم و الان یه مدل معروفم تو همین فکر ها بودم که صدای اتوبوس بچه ها اومد رفتم درو باز کردم
ات:...................
داهیون :اومدم بریم
با داهیون از خونه اومدیم بیرون و به سمت فرودگاه رفتیم و رسیدیم رفتیم تو اول از گیت رد شدیم و نشستیم تا پروازمون رو اعلام کنن تقریبا ساعت ۴ بود که شماره پروازمون رو اعلام کردن و رفتیم نشستیم تو هوا پیما
ات:داهیون من می خوابم رسیدیم بیارم کن
(فلش بک به ۳ ساعت بعد )
ات ویو
با احساس صدای داهیون بیدار شدم
داهیون :ات رسیدیم بیدار شو
ات:رسیدیم ؟
داهیون: اره
با داهیون ساک چمدون رو گرفتیم و به خونه ای که رزرو کرده بودیم رفتیم از اون روز قسم خوردم که دیگه اسم جونگ کوک رو نیارم و با بچه هام یه زندگی خوب برای خودم رقم بزنم
(پایان دفترچه خاطرارت)
ادمین گلتون: بچه ها این نوشته های توی دفتر چه خاطرارت ات بود ولی بازهم ات نمیتونه که جونگ کوک مجبور شده بهش خیانت کنه و الان فلش بک میزنم به زمان حال یعنی زمان الان)
فرش بک به ۴ سال بعد:
ات ویو با تموم شدن دفتر خاطرارت اشکامو پاک کردم و شروع به تمیز کردن کردم بعد از نیم ساعت تموم شد الان با بچه هام و داهیون یه زندگی خوب رو دارم بعد از اینکه اومدم کره تصمیم گرفتم مدل بشم و الان یه مدل معروفم تو همین فکر ها بودم که صدای اتوبوس بچه ها اومد رفتم درو باز کردم
ات:...................
۱۹.۶k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.