تک پارتی جونگ کوک وقتی باهاش قهری
علامت ها
|جونگکوک+|ات-|
+ات من که گفتم ببخشید
-همیشه با ببخشید درست نمیشه جونگکوک شی
-میدونی من چند بار به تو زنگ زدم و تو حتی ی بار هم بر نداشتی
-من خیلی نگرانت بودم
+ات ببین
-نمیخاد توضیح بدی برو بیرون
+اوکی
و از اتاق رفت بیرون
من اتم حدود دو ساله با جونگکوک رابطه دارم این هفته اصلا با من صحبت نکرد حس میکنم دیگه دوسم نداره پس تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم که لازم نباشه وقتی علاقه ای بهم نداره الکی وقت خودمونو برای هیچی بدیم
از اتاق رفتم بیرون دیدم توی اشپزخونه مشغول غذا درست کردنه
-بیا میخوام باهات حرف بزنم
+برو بشین الان میام
رفتم روی کاناپه نشستم
بعد از 2مین اومد و پیشم نشست
بعد از ی نفس عمیق سرم رو اوردم بالا و به چشماش نگاه کردم
داشت با چشماش سوالی نگام میکرد
-بیا از هم جدا شیم اگ دیگه دوسم نداری اشکالی نداره لازم نیست فکر کنی من ناراحت میشم لازم نیست دلت برای من بسوزه و امیدوارم خوشبخت شی
+ات داری چی میگی چرا خودت میبری و میدوزی من کی خواستم از ت جدا شم من عاشقتم ات چی باعث شده فکر کنی من دلم به حال تو میسوزه
-بعد از ی هفته اومدی خونه معلومه دلت نمیخاد منو ببینی
جونگکوک خندید و بوسه ای ب لب ات زد
+کوچولوی من اینجوری فکر نکن من سر تمرین بودم خودت که میدونی درگیر کامبک جدید بودیم من هر لحظه رو داشتم به تو فکر میکردم
+مگ میشه من کسی که دوسش دارمو یادم بره اخه
-مگ میشه حتی ی دقیقه هم وقت نداشته باشی برای ی سلام گفتن
+تا شب سر تمرین بودیم خسته میومدیم حتی وقت نمیشد حموم کنیم فقط مستقیم میرفتیم میخابیدیم و بعدش صبح زود دوباره باید بیدار میشدیم
-من دلم خیلی برای تو تنگ شده بود
+منم خیلی دلم برای تو تنگ شده بود
ات رفت و خودشو توی بغل جونگکوک جا کرد بعدش به کاناپه تکیه داد و جونگکوک سرش رو گذاشت روی پای ات
ات که با دستاش صورت جونگکوک رو نوازش میکرد گفت
-خیلی خسته شدی؟
+اوهوم
-پس استراحت کن
و جونگکوک توی همون حالت چشماش رو بست و خواب عمیقی فرو رفت
(پایان)
(این عکسه هم گذاشتم مال لایو جدیدشه)
(خودم گرفتمش)
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس
|جونگکوک+|ات-|
+ات من که گفتم ببخشید
-همیشه با ببخشید درست نمیشه جونگکوک شی
-میدونی من چند بار به تو زنگ زدم و تو حتی ی بار هم بر نداشتی
-من خیلی نگرانت بودم
+ات ببین
-نمیخاد توضیح بدی برو بیرون
+اوکی
و از اتاق رفت بیرون
من اتم حدود دو ساله با جونگکوک رابطه دارم این هفته اصلا با من صحبت نکرد حس میکنم دیگه دوسم نداره پس تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم که لازم نباشه وقتی علاقه ای بهم نداره الکی وقت خودمونو برای هیچی بدیم
از اتاق رفتم بیرون دیدم توی اشپزخونه مشغول غذا درست کردنه
-بیا میخوام باهات حرف بزنم
+برو بشین الان میام
رفتم روی کاناپه نشستم
بعد از 2مین اومد و پیشم نشست
بعد از ی نفس عمیق سرم رو اوردم بالا و به چشماش نگاه کردم
داشت با چشماش سوالی نگام میکرد
-بیا از هم جدا شیم اگ دیگه دوسم نداری اشکالی نداره لازم نیست فکر کنی من ناراحت میشم لازم نیست دلت برای من بسوزه و امیدوارم خوشبخت شی
+ات داری چی میگی چرا خودت میبری و میدوزی من کی خواستم از ت جدا شم من عاشقتم ات چی باعث شده فکر کنی من دلم به حال تو میسوزه
-بعد از ی هفته اومدی خونه معلومه دلت نمیخاد منو ببینی
جونگکوک خندید و بوسه ای ب لب ات زد
+کوچولوی من اینجوری فکر نکن من سر تمرین بودم خودت که میدونی درگیر کامبک جدید بودیم من هر لحظه رو داشتم به تو فکر میکردم
+مگ میشه من کسی که دوسش دارمو یادم بره اخه
-مگ میشه حتی ی دقیقه هم وقت نداشته باشی برای ی سلام گفتن
+تا شب سر تمرین بودیم خسته میومدیم حتی وقت نمیشد حموم کنیم فقط مستقیم میرفتیم میخابیدیم و بعدش صبح زود دوباره باید بیدار میشدیم
-من دلم خیلی برای تو تنگ شده بود
+منم خیلی دلم برای تو تنگ شده بود
ات رفت و خودشو توی بغل جونگکوک جا کرد بعدش به کاناپه تکیه داد و جونگکوک سرش رو گذاشت روی پای ات
ات که با دستاش صورت جونگکوک رو نوازش میکرد گفت
-خیلی خسته شدی؟
+اوهوم
-پس استراحت کن
و جونگکوک توی همون حالت چشماش رو بست و خواب عمیقی فرو رفت
(پایان)
(این عکسه هم گذاشتم مال لایو جدیدشه)
(خودم گرفتمش)
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس
۱۲۱.۶k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.