ادای روشنفکـــــرها را در میاوریم
ادای روشنفکـــــرها را در میاوریم
و اسمش را میگذاریم "اعتمـــاد"
اما از چک کردنِ مدامِ پیام های ارسالی و دریافتیِ هم دست نمیکشیم!
دم از دوست داشتن و احترامِ متقابل میزنیم
اما خندیدنِ در جمع را برایش ممنوع میکنیم و آن را به پایِ همان "دوست داشتن"
و تعصبِ احمقانه ایمان میگذاریم!
سرِ هر مسئله ی پیش پا افتاده ای اعصاب هم را لگدمال میکنیم
و دست آخر بعد از تمامِ کش مکش ها با دلایلِ بچه گانه؛
گفتن "چون دوستت دارم"
و با استیکرهای گول زنِ تلگرام اشتباهمان را ماست مالی میکنیم!
ساعت دقیقِ مو به موی کارهایش را در طولِ روز از آب خوردن
تا لحظه ی چشم بستنش را زیرِ ذرّه بین میبریم و بازجوییش میکنیم
اما باز میچسبانیمش به جمله ی کلیشه ای "از چشمام بیشتر بهت اعتماد دارم"!!
ارتباطش را با صمیمی ترین دوستانش محدود میکنیم و آن را به حسابِ "غیرت"میگذاریم!!
بجای دادنِ حسِ آرامش،ترسی را درونش بوجود می آوریم که "
اگر فلان کارو کنم باز گیر میده و من حوصله ندارم " یا مثلا " این حرفو نزنم،باز داستان میشه"!
عزیز من؛
این چهار دیواریِ تنگ،توی مشتِ نگه داشتن
طرفمان و دم به ثانیه گزارشِ روزانه گرفتن نه اسمش "اعتماد" است،
نه "دوست داشتن" و نه حتی "غیرت"!
غیرت و دوست داشتن؛
حسِ آرامش و اعتمادیست که به وجودش القا میکنی...
همان "با هم درستش میکنیم" ها،
اینکه نگذاری صبح را با چشمانِ پف کرده از گریه و بی خوابیِ دعوای دیشبتان بیدار شود!
احترام به عقاید هم که نخواهیم طرفمان را عروسکِ دست سازی کنیم مطابقِ سلیقیمان.
خنده ی بعد از یک روزِ خسته کننده کاریست،
که فقط خودت میتوانی متبحرانه روی لب هایش بیاوری...
خیالِ آسوده ایست که میدانی حتی اگر با حوریانِ بهشتی هم همکلام شود
باز انتخابِ اولین و آخرینش تویی...
وقتی نمیتوانیم دوست داشتن
هایمان را درست و بدونِ تنگناهای آزاردهنده نشان دهیم؛
پس لآاقل همدیگر را راحت بگذاریم
نه اینطور که به خیال خودمان علاقه به خوردشان میدهیم
حال ِآدم هارا از دوست داشتن بهم بزنیم و
نه آنقدر با "غیرت" ها "،
دوست داشتن "ها و " اعتماد" های پوشالی، هم را خسته و دلزده کنیم؛
که دیگر نه دلـش بخواهد بماند،نه عقلـش بگذارد...
لطفـــاََ رها کنید این در قفس مانده را و
باور کنیـــد کبوترِ جَلد شده
هیچگاه صاحبش را ترک نمیکند...!
و اسمش را میگذاریم "اعتمـــاد"
اما از چک کردنِ مدامِ پیام های ارسالی و دریافتیِ هم دست نمیکشیم!
دم از دوست داشتن و احترامِ متقابل میزنیم
اما خندیدنِ در جمع را برایش ممنوع میکنیم و آن را به پایِ همان "دوست داشتن"
و تعصبِ احمقانه ایمان میگذاریم!
سرِ هر مسئله ی پیش پا افتاده ای اعصاب هم را لگدمال میکنیم
و دست آخر بعد از تمامِ کش مکش ها با دلایلِ بچه گانه؛
گفتن "چون دوستت دارم"
و با استیکرهای گول زنِ تلگرام اشتباهمان را ماست مالی میکنیم!
ساعت دقیقِ مو به موی کارهایش را در طولِ روز از آب خوردن
تا لحظه ی چشم بستنش را زیرِ ذرّه بین میبریم و بازجوییش میکنیم
اما باز میچسبانیمش به جمله ی کلیشه ای "از چشمام بیشتر بهت اعتماد دارم"!!
ارتباطش را با صمیمی ترین دوستانش محدود میکنیم و آن را به حسابِ "غیرت"میگذاریم!!
بجای دادنِ حسِ آرامش،ترسی را درونش بوجود می آوریم که "
اگر فلان کارو کنم باز گیر میده و من حوصله ندارم " یا مثلا " این حرفو نزنم،باز داستان میشه"!
عزیز من؛
این چهار دیواریِ تنگ،توی مشتِ نگه داشتن
طرفمان و دم به ثانیه گزارشِ روزانه گرفتن نه اسمش "اعتماد" است،
نه "دوست داشتن" و نه حتی "غیرت"!
غیرت و دوست داشتن؛
حسِ آرامش و اعتمادیست که به وجودش القا میکنی...
همان "با هم درستش میکنیم" ها،
اینکه نگذاری صبح را با چشمانِ پف کرده از گریه و بی خوابیِ دعوای دیشبتان بیدار شود!
احترام به عقاید هم که نخواهیم طرفمان را عروسکِ دست سازی کنیم مطابقِ سلیقیمان.
خنده ی بعد از یک روزِ خسته کننده کاریست،
که فقط خودت میتوانی متبحرانه روی لب هایش بیاوری...
خیالِ آسوده ایست که میدانی حتی اگر با حوریانِ بهشتی هم همکلام شود
باز انتخابِ اولین و آخرینش تویی...
وقتی نمیتوانیم دوست داشتن
هایمان را درست و بدونِ تنگناهای آزاردهنده نشان دهیم؛
پس لآاقل همدیگر را راحت بگذاریم
نه اینطور که به خیال خودمان علاقه به خوردشان میدهیم
حال ِآدم هارا از دوست داشتن بهم بزنیم و
نه آنقدر با "غیرت" ها "،
دوست داشتن "ها و " اعتماد" های پوشالی، هم را خسته و دلزده کنیم؛
که دیگر نه دلـش بخواهد بماند،نه عقلـش بگذارد...
لطفـــاََ رها کنید این در قفس مانده را و
باور کنیـــد کبوترِ جَلد شده
هیچگاه صاحبش را ترک نمیکند...!
۱.۲k
۱۳ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.