دل نوشته ای برای تو خاص ترین مخاطب زندگیم
بی تفاوت نباشین وقتی بهم احتیاج دارین.
اگر بهم احتیاج نداشتین هیچ وقت با هم آشنا نمیشدین.
لطفا نسبت ب هم بی تفاوت نباشین.
حتی کاری نکنین طرف مقابل توی ذهنش و توی خلوت خودش، واس ی لحظه،
ب ترس از دست دادن تون ک از شما داره،
رو در رو بشه
مخصوصا شمایی ک قبلن هم باهاش مواجه شدین.
چون کم کم خودش رو برای مقابله با اون آماده میکنه و این نتیجه ی زیبایی برای هر دوتون نداره.
شاید رها شدن و تنها موندن
ترسناکترین حس دنیا باشه
اما بی تفاوتی نسبت ب آدمها،
ی حس مخرب و پر از قدرته!
ی جایی نوشته بود:
وقتی رهام کردی و رفتی
فکر کردم جایی ک وایسادم
تهه دنیاست
فکر میکردم دیگه نفسم در نمیاد
انگار
یکی وایساده روی گلوم و میخواد خفم کنه
فکر میکردم تموم شدم
آخر کارمه
دیگه عاشق نمیشم
دیگه کسی نمیتونه مثل تو منو ب وجد بیاره
دیگه هیچ کسی نمیتونه قدر تو توی قلبم جا بشه
ولی رفتنت ته دنیا نبود
اکسیژن کم نیومد
خفه نشدم
تموم نشدم
من بعد تو قوی ترین آدم روی زمین شدم
الان بعد از آشنایی با تو ک ۲۵ ساله ازش میگذره
با یکی آشنا شدم
ک حس میکنم
خیلی بهتر از توعه
اینقدری ک شاید اینبار
واقعا تهه دنیا واستم
نفسم دیگ در نیاد
خفه بشم
تموم بشم
اما
تلاشمو میکنم
ولی
وقتی بخواد مثه تو رفتار بکنه
با همه ی عوارضش
راهی جز این ندارم
پس
منم
حالا یه آدم بی تفاوتم
که هر کسی بخواد بره
خودم براش چمدون میبندم…
اگر بهم احتیاج نداشتین هیچ وقت با هم آشنا نمیشدین.
لطفا نسبت ب هم بی تفاوت نباشین.
حتی کاری نکنین طرف مقابل توی ذهنش و توی خلوت خودش، واس ی لحظه،
ب ترس از دست دادن تون ک از شما داره،
رو در رو بشه
مخصوصا شمایی ک قبلن هم باهاش مواجه شدین.
چون کم کم خودش رو برای مقابله با اون آماده میکنه و این نتیجه ی زیبایی برای هر دوتون نداره.
شاید رها شدن و تنها موندن
ترسناکترین حس دنیا باشه
اما بی تفاوتی نسبت ب آدمها،
ی حس مخرب و پر از قدرته!
ی جایی نوشته بود:
وقتی رهام کردی و رفتی
فکر کردم جایی ک وایسادم
تهه دنیاست
فکر میکردم دیگه نفسم در نمیاد
انگار
یکی وایساده روی گلوم و میخواد خفم کنه
فکر میکردم تموم شدم
آخر کارمه
دیگه عاشق نمیشم
دیگه کسی نمیتونه مثل تو منو ب وجد بیاره
دیگه هیچ کسی نمیتونه قدر تو توی قلبم جا بشه
ولی رفتنت ته دنیا نبود
اکسیژن کم نیومد
خفه نشدم
تموم نشدم
من بعد تو قوی ترین آدم روی زمین شدم
الان بعد از آشنایی با تو ک ۲۵ ساله ازش میگذره
با یکی آشنا شدم
ک حس میکنم
خیلی بهتر از توعه
اینقدری ک شاید اینبار
واقعا تهه دنیا واستم
نفسم دیگ در نیاد
خفه بشم
تموم بشم
اما
تلاشمو میکنم
ولی
وقتی بخواد مثه تو رفتار بکنه
با همه ی عوارضش
راهی جز این ندارم
پس
منم
حالا یه آدم بی تفاوتم
که هر کسی بخواد بره
خودم براش چمدون میبندم…
۱۹.۸k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.