نور الم علقم بر زلم در بحر سواره قلم بر بلم سفر درباد ...
عِلمِ بوي صِحَّت حَلَم تا عَلَقخَلقِ این سَرای ..،کویُّ عَدَم ،عِلقِ اُلفت زُلفي عُمقِ ظُلمَتان ... غَرقِه جُوران ..خِرقِ عَقلِ جانُ حِسّ تَن يا كه بَدَن^^^ خود تورا باده عَدَن<<< مجنون صَفَر ...نیِ يابند ... ناي بَند..!گوهر جنگی..ظَفَران!،عَقلِ عِرقِ عَرَفَ حَقِ بر حُلقومُِ رَفَح ،پس ندارند هیچ خَبَر عِطرِ فِطرَت یا فَطیرِ زَعفرانکویِ گُل آب..،پس ندانی عَِرَقِ رَنگ رِزی بِه اَز زّی! از حَلقِ خون خُلقِ خُلفِ بَرِحُلقوم وطَن.. حنجره باده را...ه!!! معنای معنا حَلقه را ..!؛ گَر نَدارِ تو رَگی قطره دارِ رَگها بر خُرَّم برگهای حَرَمی...، فاتح نیستی شاید ای یارّ..، که هیچت نیست یاز و باز، اَغیار و غُباری لای پیچ...در زُلالان بَرِ مُهره مَرجان صَدَفان ،مُحرِمی بَهرِ خان پیچِ شِ گان...،(برای خلبانان:دوعبّاسِ محموده)،و،(اسکندری،مهرگان و
دو گاهِ)
دو گاهِ)
۶۷۵
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.