پارت : ۲ عاشقانه ای برای تو
پارت : ۲ عاشقانه ای برای تو
ا/ت : اما.....😞
جیمین : همین حالا هم جریمه یتان را مینویسید
ا/ت و یونجی : باشههه
پرش زمانی ۵ ساعت بعد : از زبان ا/ت
فقط خدا خدا میکردم امروز بخیر بگذره مدرسه تموم شد و من با یونجی در راه برگشت به خانه بودیم
یونجی :ا/ت
ا/ت:بله؟
یونجی: به نظرت اگه جونگ کوک(باباش) بفهمه خیلییی ناراحت میشه؟
ا/ت: نمیدونم.....من فعلا اشهد خودم رو خوندم
یونجی:چرا؟
ا/ت : اگه بابام بفهمه تیکه بزرگم گوشمه
یونجی :پس بیا فعلا خوش بگذرونیم
ا/ت:باشه
کل راه من و یونجی در حال خندیدن بودیم
اول رفتم همراه یونجی خونشون که بهم یک امانتی بده بعد برگردم خونه
.
.
.
.
تو فکر ا/ت:آخ خیلی دیر شد خوب به بابا میگم کار داشتم دیگه.
در عمارت رو واز کردم و رفتم داخل که یکی از بادیگاردا گفت تهیونگ کارم داره.
منم رفتم کیفم رو گذاشتم تو اتاقم و لباس عوض کردم و رفتم تو اتاق تهیونگ
ا/ت: تق تق اجازه هست بیام تو؟
تهیونگ: بیا
ا/ت: کارم داشتید
تهیونگ : چرا تقلب کردی؟(با صدای آروم ولی ترسناک )
ا/ت: خوب......خوب......
تهیونگ:خوب چی؟هااااااا؟پس میخواستی کارنامه ات رو اینجوری تحویلم بدی.اره؟(این بار با داد گفت)
ا/ت: نه....اما اینبار
تهیونگ: حرف نباشه ا/ت از امروز دیگه نه خبری از گوشی هست نه بازی دیگه هم مدرسه نمیری . استادت نو خونه بهت درس میده نمره ات اگه زیر ۱۹ بشه من میدونم با تو فهمیدیی (دوباره با داد)
ا/ت:ب.....له
تهیونگ : درست
ا/ت :بله😭
ا/ت : اما.....😞
جیمین : همین حالا هم جریمه یتان را مینویسید
ا/ت و یونجی : باشههه
پرش زمانی ۵ ساعت بعد : از زبان ا/ت
فقط خدا خدا میکردم امروز بخیر بگذره مدرسه تموم شد و من با یونجی در راه برگشت به خانه بودیم
یونجی :ا/ت
ا/ت:بله؟
یونجی: به نظرت اگه جونگ کوک(باباش) بفهمه خیلییی ناراحت میشه؟
ا/ت: نمیدونم.....من فعلا اشهد خودم رو خوندم
یونجی:چرا؟
ا/ت : اگه بابام بفهمه تیکه بزرگم گوشمه
یونجی :پس بیا فعلا خوش بگذرونیم
ا/ت:باشه
کل راه من و یونجی در حال خندیدن بودیم
اول رفتم همراه یونجی خونشون که بهم یک امانتی بده بعد برگردم خونه
.
.
.
.
تو فکر ا/ت:آخ خیلی دیر شد خوب به بابا میگم کار داشتم دیگه.
در عمارت رو واز کردم و رفتم داخل که یکی از بادیگاردا گفت تهیونگ کارم داره.
منم رفتم کیفم رو گذاشتم تو اتاقم و لباس عوض کردم و رفتم تو اتاق تهیونگ
ا/ت: تق تق اجازه هست بیام تو؟
تهیونگ: بیا
ا/ت: کارم داشتید
تهیونگ : چرا تقلب کردی؟(با صدای آروم ولی ترسناک )
ا/ت: خوب......خوب......
تهیونگ:خوب چی؟هااااااا؟پس میخواستی کارنامه ات رو اینجوری تحویلم بدی.اره؟(این بار با داد گفت)
ا/ت: نه....اما اینبار
تهیونگ: حرف نباشه ا/ت از امروز دیگه نه خبری از گوشی هست نه بازی دیگه هم مدرسه نمیری . استادت نو خونه بهت درس میده نمره ات اگه زیر ۱۹ بشه من میدونم با تو فهمیدیی (دوباره با داد)
ا/ت:ب.....له
تهیونگ : درست
ا/ت :بله😭
۹.۸k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.