cute lover
پارت ۲۳
( تو این پارت تشنج میکنید)
مینسونگ کل شب فیلم نگاه کردن و ساعت تقریبا ۵ باهم دیگه خوابشون برد و سر جیسونگ رو شونه مینهو بود.( عررررررررررر)
صبح که مینهو بیدار شد با دیدن جیسونگ قند تو دلش اب شد. میترسید بلندش کنه از خواب بیدار شه، برای همین همونجا نشست. وقتی میخواست دستش رو بلند کنه فهمید که جیسونگ دستشو محکم گرفته.(عررررررررررررررررر)
انقدر ذوق کرده بود که نمیدونست باید چیکار کنه. به صورت جیسونگ زل زده بود و هی قربون صدقش میرفت. محو لباش شده بود و میخواست اونارو امتحان کنه، که یهو حس کرد جیسونگ داره تکون میخوره و داره بیدار میشه. سریع خودشو به خواب زد. جیسونگ از خواب بیدار شد و با دیدن اون صحنه شوکه شد و از طرفی هم خوشحال. دید موهایه لینو رفته تو چشماش، پس خواست موهاشو درست کنه که یهو مینهو دست جیسونگ رو گرفت و خوابوندش رو مبل و روش خیمه زد.( عرررررررررر)
جیسونگ از کار مینهو تعجب کرده بود. نمیدونست چی بگه ولی از طرفی هم ذوق کرده بود.
جیسونگ: مینهو؟!
مینهو: ببخشید جیسونگ ولی دیگه نمیتونم تحمل کنم.
بعد اروم لباش رو رویه لب های جیسونگ گذاشت. جیسونگ از تعجب چشماش گرد شده بود ولی بعد، با مینهو همکاری کرد.
بعد از چند ثانیه از هم جدا شدن.
مینهو: جیسونگ.....من....من عاشقتم. میخوام همیشه برای خودم باشی. میدونم این حرف ها از من بعیده ولی ، ولی...
جیسونگ: مینهو
مینهو: بله؟
جیسونگ: منم عاشقتم! منم میخوام که برای من باشی ولی میترسیدم که بهت بگم.
مینهو: میترسیدی که این حس یه طرفه باشه؟
جیسونگ: اره ولی الان....
بعد یقه لباس مینهو رو کشید سمت خودش و یبار دیگه اونو بوسید و سریع ازش جدا شد.
جیسونگ: ولی الان خیلی خوشحالم!
مینهو: منم الان خوشحالم جیسونگ!
بعد دوباره همو بوسیدن.
( تو این پارت تشنج میکنید)
مینسونگ کل شب فیلم نگاه کردن و ساعت تقریبا ۵ باهم دیگه خوابشون برد و سر جیسونگ رو شونه مینهو بود.( عررررررررررر)
صبح که مینهو بیدار شد با دیدن جیسونگ قند تو دلش اب شد. میترسید بلندش کنه از خواب بیدار شه، برای همین همونجا نشست. وقتی میخواست دستش رو بلند کنه فهمید که جیسونگ دستشو محکم گرفته.(عررررررررررررررررر)
انقدر ذوق کرده بود که نمیدونست باید چیکار کنه. به صورت جیسونگ زل زده بود و هی قربون صدقش میرفت. محو لباش شده بود و میخواست اونارو امتحان کنه، که یهو حس کرد جیسونگ داره تکون میخوره و داره بیدار میشه. سریع خودشو به خواب زد. جیسونگ از خواب بیدار شد و با دیدن اون صحنه شوکه شد و از طرفی هم خوشحال. دید موهایه لینو رفته تو چشماش، پس خواست موهاشو درست کنه که یهو مینهو دست جیسونگ رو گرفت و خوابوندش رو مبل و روش خیمه زد.( عرررررررررر)
جیسونگ از کار مینهو تعجب کرده بود. نمیدونست چی بگه ولی از طرفی هم ذوق کرده بود.
جیسونگ: مینهو؟!
مینهو: ببخشید جیسونگ ولی دیگه نمیتونم تحمل کنم.
بعد اروم لباش رو رویه لب های جیسونگ گذاشت. جیسونگ از تعجب چشماش گرد شده بود ولی بعد، با مینهو همکاری کرد.
بعد از چند ثانیه از هم جدا شدن.
مینهو: جیسونگ.....من....من عاشقتم. میخوام همیشه برای خودم باشی. میدونم این حرف ها از من بعیده ولی ، ولی...
جیسونگ: مینهو
مینهو: بله؟
جیسونگ: منم عاشقتم! منم میخوام که برای من باشی ولی میترسیدم که بهت بگم.
مینهو: میترسیدی که این حس یه طرفه باشه؟
جیسونگ: اره ولی الان....
بعد یقه لباس مینهو رو کشید سمت خودش و یبار دیگه اونو بوسید و سریع ازش جدا شد.
جیسونگ: ولی الان خیلی خوشحالم!
مینهو: منم الان خوشحالم جیسونگ!
بعد دوباره همو بوسیدن.
۱۱.۵k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.